کد خبر: ۱۰۰۲
تاریخ انتشار: ۰۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۱:۴۱ 26 January 2015

سر کار بودم که دیدم یکی از همکاران خیلی شوق داره و منتظره ساعت اداری زودتر تموم بشه که زودتر خودشو به خونه برسونه.

کنجکاو شدم و دلیل شوقشو پرسیدم.گفت که قراره شبکه فارس امروز یه فیلم درجه یک که تا چند وقت پیش روی پرده سینماهای اروپا و آمریکا بوده رو پخش کنه؛این شد که موجی از شور و شوق در من نیز ایجاد شد و ساعت پخش فیلم را از همکار عزیز پرسیدم وبا سرعت برق وباد خود را به خانه رساندم.

آنقدر زود رسیدم که هنوز نیم ساعت مانده بود به پخش فیلم.بعد از یک دوش هول هولکی و آماده کردن تخمه و چیپس و پفک با شوق و ذوق تلویزیون را روشن کردم و کانال را به مقصد شبکه فارس عوض کردم.

خدا رو شکر کردم که چیزی از فیلم رو از دست ندادم آخه شبکه عزیز استانی داشت یه فیلم قدیمی که مربوط به دهه 60 یا 70 میلادی بود رو نشون میداد و انگار هنوز فیلم جدید 2015 موعود شروع نشده بود.

القصه... حدود یک ربع پای فیلم قدیمی نشستم و دیگه کم کم داشتم چرت میزدم و چشمانم از انتظار به تلویزیون خشک شده بود.

یک ربع شد دو ربع و

سه ربع جای خود را به چهار داد

و قص علی هذا . . .

ناگهان صدای زنگ ساعت چندین متر مرا به هوا پرتاب کرد که:

فیلم ها بس دیدی اندر رختخواب                         آبروی سینما دادی به آب

باقیش چون روز برخیزی زخواب                           بشنوی از نوربخش آفتاب

(با عرض پوزش از حضرت مولانا بابت استفاده بی اجازه از شعرشان در بیت دوم.باشد که قانون کپی رایت روزی روزگاری رعایت شود)

بله؛خلاصه زخواب برخیزیدیم و راهی محل کار شدیم وشاکی از همکار که چرا ساعت پخش فیلم را اشتباه گفته و منتظر شنیدن فیلم «از نوربخش آفتاب».(عرض معذرت مجدد از جناب مولانا)

با دیدن همکار لَختی بر او نگاه غضب آلود انداختیم و زبان به شکایت گشودیم که:

مرا باید به چشم آتش برافروخت؟                      به آتش سوختن باید در آموخت؟

و اینکه چقدر روی او حساب می کردیم و:

جوانمرد و صاحب خرد دیدمش                        به مردانگی فوق خود دیدمش

و حالا نظرم عوض شده و زبان به نصیحتش گشودم که:

گهی بر نامرادی بیم باید                              گهی مردانگی تعلیم باید

(پوزش از جنابان نظامی و سعدی؛ به دلایلی که قبلا ذکر شده)

همکار زبان بسته که متوجه منظور من نمیشد با هزاران دلیل و سند و مدرک مستدل ثابت کرد که ساعت پخش فیلم را درست گفته.

این بود که گمان کردم شاید مشکل از ساعت حقیر بوده و عذر تقصیر طلب کردم از همکار.چنان که سعدی «علیه رحمه» میفرماید:

سعدیا در پای جانان گر به خدمت سر نهی              همچنان عذرت بباید خواستن تقصیر را

(معذرت خواهی؛ ایندفعه از خوانندگان عزیز بابت بی ربط بودن بیت بالا با موضوع)

لذا حالا که دیدن فیلم را از دست رفته دیدم خواستم که فیلم را برایم تعریف کند.کمی که از تعریفش از فیلم گذشت احساس آشنایی از درون به من میگفت که تو فیلم را دیده ای!!!

برای اینکه شش دانگ حواسم به فیلم صوتی در حال پخش از دهان همکار باشد احساس آشنا را به گوشه ای پرت کردم و به ادامه فیلم پرداختم.

هرچه بیشتر فیلم جلو میرفت احساس آشنا بیشتر پاپیچ میشد و مرا ول نمیکرد که ناگهان (احساس آشنا) سیلی آبداری بر من نواخت که این همان فیلم دهه 60 70 دیشب است که پایش چرتها زدی و خمیازه ها کشیدی.

اینجا بود که جرقه ای در ذهنم مرا به یاد عزیزان زحمت کشمان در صدا و سیمای فارس انداخت.شبکه ای که با کیفیت تصویرش ما را به خاطرات بچگی و سالهای دور میبرد.شبکه ای که برای رضایت خاطر طرفداران فیلم های کلاسیک و قدیمی با زحمت و فداکاری شبانه روزی کیفیت جدیدترین فیلم ها را به مانند دهه 60 بازسازی میکند.

از همینجا از مسوولان شبکه استانی فارس خالصانه مراتب سپاس گزاری خود را اعلام میداریم.

به امید برچیده شدن دشواری ها(اگر خدا بخواهد)
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار