‌لیمو ترش، از مرکبات پرطرفداری است که نام آن هم ذائقه هر شنونده ای را تحریک می کند؛ چه رسد به چشیدن طعم لیموی سبز و تازه و پوست نازک؛ میوه ای که بیشتر برای تولید آبلیمو طرفدار دارد و البته چاشنی سفره اکثر شیرازی ها در این فصل به شمار می رود. ‌
کد خبر: ۶۵۴۳۴۵
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۳۹۷ - ۰۷:۰۰ 12 September 2018

تابناک فارس به نقل از ایسنا:لیموی تازه با آن رنگ سبز و بوی بسیار مطبوع، همه ساله در این فصل، برای اکثر شیرازی ها به یک کالای اساسی بدل می شود!! کالایی که بخشی از آن به تازه خوری و بخشی به آبگیری اختصاص می یابد.

لیمو و آبلیموگیری، برای اکثر شیرازی های اصیل یادآور خاطراتی ترش و شیرین است!! خاطراتی مملو از آرامش، لبخند، همدلی و صمیمت؛ روزهایی که تغارها و توری ها و صفحه و وردنه به حیاط می آمد و تمیز می‌شد تا استاد از راه برسد!.

یاد حوض و باغچه و لیموهای پهن شده در سایه سار شهریورانه شیراز و بساط سفالی و شیشه و غرابه ای که آماده بارگیری با آبلیموی تازه و سبز خوش رنگ بود.

لیمویی که یکی دو روز در سایه پوست خشک کرده بود را در آب حوض خیس کرده و می شستند و با کاردکی کوتاه و دسته چوبی قاچ می زدند و روی صفحه ‌چوبی مقابل استاد آبلیموگیر می گذاشتند و او با یک ضربه ‌وردنه آن را می فشرد و تنه چوبی و صیغلی وردنه را روی آن می غلطاند.

آب لیمو به تغار زیر تخته می لغزید و توری که مقابل روی استاد روی پایه ای نصب بود مانع از هدرفتن آب و دیگر اجزای لیمو هنگام ضربه ی اول می شد؛ بعد از ساعتی تغار پر بود از افشره لیمو؛ متشکل از آب و لردهای لیمو! پوست ها هم در طرفی درون ظرفی تمیز جمع می شد تا بعد.

 

همه اجزای لیمو، کارآیی داشت؛ بخشی آب لیمو بود استفاده ی عمومی داشت؛ لرد (تفاله) بعد از آنکه خوب چلانده شده و آب آن خارج می شد؛ برای اضافه شدن به آبگوشت و خورش یا تبدیل به ترشی آماده بود و پوست را هم به سلیقه ی مادر و مادر بزرگ خانواده در موارد مختلف استفاده می کردند.

اگرچه امروز دیگر نه خبری از استاد است و نه تغار و وردنه و توری، حالا دستگاه های فلزی و چرخ های بزرگ کار گرفتن آب لیمو را انجام می دهد و باید باور داشت که این آبلیمو، به لحاظ رنگ و طعم با آن آبلیمو تفاوتی مانند روی یار و ماه آسمان دارد!!.

آبلیمو، شاید یکی از سوغاتی های شناخته شده شیراز محسوب شود، اگرچه لیموی آن در جهرم و کازرون و دیگر نقاط گرمسیری و نیمه گرمسیری فارس عمل آمده باشد، اما آبلیموی دست افشار معروف شیراز آن بود که چند روز وقت یک خانواده را می گرفت و همه اعضا در عمل آمدنش سهیم بودند! آب لیمویی که صاف می شد و درون شیشه ها و غرابه ها جا می گرفت و به نقطه ای خنک و بدون نور منتقل می شد تا خوراک یکسال خانواده و حتی بستگان باشد.

بازار کساد لیمو و آب آن

غروب و هوا خنک یکی از روزهای شهریوری شیراز عزم خرید لیمو به نیت تامین آب لیموی سالانه خانواده می‌کنی، رسمی که کج دار و مریز، در شیراز ادامه دارد و هنوز بسیاری از خانواده های شهر راز پیرو آن هستند! هر شهروندی نقطه ای را برای تهیه لیموی مناسب در نظر دارد؛ یکی از این نقاط کنار باغ های باقیمانده خیابان ستارخان، جنب باغ عفیف آباد شیراز است.

لیموی چیده شده مقابل مغازه چشم نوازی می کند و طنازی؛ اما شیرازی های لیمو شناس، چشم می داونند پی لیموهای سبز و درشت، لیمویی که لک نداشته و پوستش نازک باشد! لیموی سبز نه زرد که زردی پوست لیمو، آب آن را تلخ خواهد کرد.

مغازه اما امسال خلوت است. کارگران بیکار نشسته اند و لیموها و صاحب مغازه چشم انتظار مشتری دستی به چانه و فکری به دنیای خیال دارند.

تنها مشتری آن شب تابستانی شان را بیشتر تحویل می گیرند. لیموی تازه برای آبگیری؛ هر کیلو 11 هزار تومان، الحق که گران است، چند هزار تومانی بیش از سال گذشته و البته کیفیتی پایین تر از آن سال؛ معاشرت با جوان صاحب مغازه آغاز است بر گشوده شدن در سینه پر ملال کاسبی که سال ها از این راه معاش خود را تامین می کند و به سفره ‌چند کارگر هم نانی می رساند.

مرد جوان می گوید: وضعیت خوب نیست؛ مشتری کم است و همان اندک مشتری هم مانند سال قبل خرید نمی کنند، عده ای از کیفیت کالا کم کرده و عده ای هم کمیت را پایین می آورند بلکه با توان درآمدیشان همسان شود.

او به کارگرانش اشاره کرد و می افزاید: تعدادشان را کم کرده ام، یعنی درآمدی نبود که بخواهم هفت نفر را به کار بگیرم، با همین دو سه نفر هم کار رواج پیدا می کند!!.

این کاسب شیرازی می گوید: ما هم از حجم خریدمان کم کرده ایم. سایه کسادی بازار هر روز بر سر بخش بیشتری می افتد؛ از من کاسب تا باغ داری که تولید کننده است؛ همه را درگیر می کند.

او هم قبول دارد که قیمت 11 هزار تومانی یک کیلو لیمو و 18 هزار تومانی یک لیتر آب لیمو، برای خیلی ها زیاد بوده و این گرانی مشتریان زیادی را از گردونه کاسبی او و همکارانش خارج می کند.

به ساعتم نگاه می کنم، دو سه ساعتی گذشته و بوی لیموهای تازه ای که به آرامی میان هم کلامی با کاسب جوان، پوست کنده و تناول کردیم، فضا را پر کرده است؛ طعم ترش و لذت بخش لیموی تازه؛ بوی مطبوع و نشاط آور آن و حس خوب تناول این میوه ی بهشتی؛ از تلخی حرف ها کاست اما ....

 

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار