این زنان منافق را می شناسید؟
شعار ها و مطالب نشریه هایشان می گفت که قرار است حقوق پایمال شده زنان توسط مردان را به آن ها برگردانده شود و نقش زنان را در دموکراسی و مسائل اجتماعی تعیین شود.
کد خبر: ۶۹۵۹۵۷
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۲ 27 December 2018

به گزارش تابناک رضوی به نقل از نوداد، شعار هایی که بزرگ بود و فریبنده برای آن روز های اوایل انقلاب که جوان ها پر از شور و احساسات آرمانگرایانه بودند. اما مصیبت هایی که زنان در «سازمان مجاهدین خلق» کشیدند در کمتر گروه و فرقه ای اتفاق افتاده است. زنان سربازی که خیلی زود فهمیدند سازمان قرار است تمام زنانگی، مادرانگی و حتی حق داشتن یک همسر و خانواده را از آن ها بگیرد.در این گزارش به تمام بلا ها و شکنجه هایی که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به اسم مبارزه و آرمانخواهی در حدود پنجاه سال بر سر زنان سرباز خود آورده است پرداخته ایم. بلا ها و مصایبی که زنان را به عروسک خیمه شب بازی عده ای برای رسیدن به اهداف سیاسی و نظامی تبدیل کرد.درنوشتن این گزارش «ایمان گودرزی» تهیه کننده و مستندساز ما را یاری کرده است.

 

زن ها به عنوان اعضای پوششی مجاهدین

 

سازمان مجاهدین خلق تا سال ۱۳۴۸ یعنی تا ۴ سال بعدازاینکه توسط اعضای نهضت ملی ایجاد شد اصلاً هیچ نیروی خانمی نداشت و یک سیستم کاملاً مردانه داشت. این‌ها نیرو‌هایی بودند که از نهضت آزادی منشعب شده بودند و در ابتدا اسم خاصی نداشتند و با اسم «بچه‌های نهضت ملی» شناخته می‌شدند.

 

بعد‌ها وقتی «چریک‌های فدایی» که عقاید چپ مارکسیستی داشتند برای خود اسم‌سازمانی «چریک‌های فدایی خلق» را انتخاب کردند، «بچه‌های نهضت ملی» احساس کردند که از این جریان عقب‌افتاده‌اند و در ادامه، آن‌ها نام «سازمان مجاهدین خلق» را برای خودشان انتخاب کردند. در سال‌های اولیه تأسیس گروه، همه اعضا اعتقاد داشتند که زن اصلاً نمی‌تواند در جریان مبارزات باشد. تا اینکه «ساواک» طرحی برای مقابله با اقدامات مجاهدین خلق تهیه کرد. در این طرح به همه املاکی‌های شهر دستور داده شد تا هر خانه‌ای به مرد مجرد اجاره می‌دهند، اطلاعات آن را در اختیار ساواک قرار بدهند. با این شرایط نیرو‌های مجاهدین خلق دیگر نمی‌توانستند خانه تیمی اجاره کنند. اینجا بود که پای خانم‌ها هم به این گروه باز شد.

 

خانم‌های آشنا و وابستهٔ اعضای مجاهدین، شروع به جذب زنان و دختران جوان کردند. بعد‌ها کار جذب و عضوگیری بر عهده همین زنانی افتاد که در مراحل مختلف عضو سازمان شدند. بخش زیادی از این زنان جوان که در سن ۲۰-۱۹ سالگی قرار داشتند، از خانواده‌های مذهبی بودند. چون در آن زمان هنوز ظاهر سازمان مجاهدین، گروهی بود که مقید به احکام اسلامی است. درواقع زنان فقط برای پوشش‌دهی مردان و وانمود به این موضوع که همسر اعضای سازمان هستند، وارد سازمان شدند.

 

 

اما رویه جذب خانم‌ها در سازمان، کم‌کم موضوعی به اسم «ازدواج‌های سازمانی» را به وجود آورد. یعنی یک خانم مجبور بود چند وقت با عده‌ای آقا در یک خانه تیمی بماند و بعد به خاطر رعایت مسائل امنیتی سازمان، به خانه دیگری برود و با تعداد دیگری مرد زندگی کند. اغلب در این رفت‌وآمد‌ها هم مسائل شرعی رعایت نمی‌شد. یعنی شرایطی به وجود آمده بود که حفظ اهداف و موجودیت سازمان از احکام اسلامی برایشان مهم‌تر بود. این موضوع شاید اولین انحراف دینی سازمان مجاهدین یا همان تغییر ایدئولوژیک آن‌ها بود.

 

در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، جذب زنان در سازمان شدت گرفته بود. زنان کم‌کم از حالت پوششی خارج‌شده بودند و به مسائل چریک شهری و اسلحه در دست گرفتن هم ورود کرده بودند. این مرحله‌ای بود که زنان کاملاً در تفکر سازمان ذوب شدند و البته مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. درسال‌های اخیر، در مقطعی از اتفاقات سوریه موضوع «جهاد نکاح» بر سر زبان‌ها افتاد. عین همین اتفاق در دهه چهل و پنجاه در سازمان مجاهدین هم اتفاق افتاد. در این بستر، فساد‌های بزرگی رخ داد و خیلی از زنانی که با وعده‌های جهاد و مبارزه به سازمان پیوسته بودند دچار پوچی و افسردگی شدند و تعداد زیادی از آن‌ها هم خودکشی کردند. یک نمونه زنی بود که با نارنجکی که به‌عنوان تجهیزات در دستش بوده، خودش را در یک خرابه کشت.

 

 

شعار‌های زنانه در نشریه مجاهد

 

در مقطع بعد از انقلاب، جریان زنان در سازمان مجاهدین خیلی عجیب‌وغریب می‌شود. زنان مسئولیت‌های سنگین‌تری می‌پذیرند و جریان‌های دانش‌آموزی، دانشجویی، کارگری یا حتی کادر‌های مختلف پزشکی برای جذب افرادی از این اقشار به راه می‌افتد. درواقع در فضای باز سیاسی بعد از انقلاب، اعضای سازمان از خانه‌های تیمی و زیرزمینی بیرون می‌آیند و علنی تبلیغ می‌کنند. در این مقطع خیل عظیمی از جوانان دختر و پسر به آن‌ها می‌پیوندند. طوری که در اواخر دهه پنجاه، سازمان خلق اعلام می‌کند که ما یک «ملیشیا» یا شاخه نظامی از جوانان دختر و پسر تشکیل داده‌ایم.

 

تبلیغات روانی سازمان مجاهدین خلق زیاد بود و به همین خاطر جوانان که سرشار از احساسات و هیجانات عدالت‌طلبی و آرمان‌خواهی بودند راحت جذب شعار‌های سازمان می‌شدند. تا سال ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین در ایران چندین هزار نفر را به‌صورت رسمی جذب کرده بود. چندین هزار نفر هم نیروی سمپات داشت. نشریه رسمی مجاهد در تیراژ بالا، میدان تیر، داروخانه، مراکز امداد و بهداشت و ساختمان‌های مصادره‌ای زیادی هم در اختیار داشتند که کار‌های تشکیلاتی و ستادی‌شان را انجام می‌دادند.

 

سازمان مجاهدین آن‌قدر دارایی داشت که بعضی کتاب‌هایش را به‌صورت رایگان بین مردم تقسیم می‌کرد. برخی دانشکده‌های دانشگاه تهران مثل دانشکده فنی در مصادره آن‌ها بود و هرروز تجمع‌های سیاسی در آن برگزار می‌شد. حتی در اوایل انقلاب به‌قدری قدرت گرفته بودند که برای خودشان اسامی رسمی خیابان‌ها و اماکن مختلف را هم عوض می‌کردند و مثلاً اسم استادیوم آزادی را گذاشته بودند شهید حنیف نژاد که از بنیان‌گذاران سازمان بود. درواقع جوری به جامعه القا می‌کردند که آن‌ها متولیان اصلی انقلاب در کشور هستند و تمام تاریخ قبلی خود را هم تحریف می‌کردند.

 

اکثر جا‌هایی که اعضای سازمان می‌توانستند عضوگیری کنند دانشگاه‌ها و مراکز علمی بودند. نحوه تبلیغاتشان به این صورت بود که آرم سازمان را در بنر‌های بزرگ چاپ و در مکان‌های پرتردد نصب می‌کردند، بلندگو دست می‌گرفتند از فعالیت‌هایشان، از شهدایشان و... می‌گفتند.

 

سازمان مجاهدین برای اکثر اقشار تاثیرگذارمردم برنامه داشت و برایشان شعار طراحی کرده بود. نوع تبلیغاتشان طوری بود که همه اقشار همه آمال و آرزوهایشان را در عضویت یا موفقیت سازمان مجاهدین خلق ببینند. بخشی از نشریه رسمی آن‌ها یعنی «نشریه مجاهد» همیشه به موضوع زنان اختصاص داشت. مسائل زنان، حقوق زن در جامعه، مسائلی مثل نسل‌سازی، مادری کردن، نقش و جایگاه زن در دموکراسی، موضوعات اجتماعی و سیاسی و... از مباحث ثابت و مفصل نشریه مجاهد بود.

 

پادگان‌هایی که به نام زنان نام‌گذاری شد

 

در ابتدای انقلاب، اوضاع سیاسی کمی آشفته بود و آن‌هایی هم که متوجه ماهیت سازمان شده بودند و می‌دانستند که سازمان مجاهدین خلق در زیربنا کمونیست است و در روبنا هم التقاط فکری دارد آن‌قدر درگیر سامان بخشیدن به اوضاع اوایل انقلاب بودند که وقت نداشتند این موضوع را برای مردم و جامعه توضیح بدهند. سازمان هم از این فضا استفاده کرد و فضای تبلیغاتی را به نفع خودش در دست گرفت.

 

سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۴ اعلام موجودیت کرد و سال ۱۳۵۲ تقریباً تمام نیرو‌های آن در زندان بودند، پس درواقع اصلاً در جامعه حضور نداشتند که بخواهند از عناصر انقلاب ۵۷ باشند. در سال‌های بعد از انقلاب عموم کار‌های آن‌ها مثل مبارزات مسلحانه، هم مورد تأیید رهبر انقلاب نبود و حتی به مردم هم ضرر و زیان می‌رساندند.

 

این اوضاع تا تیرماه سال ۱۳۶۰ و عزل بنی‌صدر ادامه داشت. بعدازآن سازمان طی بیانیه‌ای اعلام کرد که قصد مبارزه مسلحانه دارد، دیگر نتوانست همین ظاهر موجه را هم حفظ کند. کم‌کم منتخبین آن‌ها از طرف مردم پس‌زده شدند و بعد هم طبق آنچه از تاریخ می‌دانیم سازمان وارد فاز کشتار و ترور بیش از ۱۲ هزار از مردم عادی شد. مسئول بخش زیادی از این ترور‌ها خانم‌های عضو سازمان بودند، چون کمتر قابل‌شناسایی بودند و می‌توانستند به‌عنوان نیروی پوششی عمل کنند و البته برخلاف شعارهایشان حتی به زنان و بچه‌های کم سن و سال هم رحم نمی‌کردند.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار