امروزه اگر کسی قصد داشته باشد نماینده شهر و دیار خود شود، در کلان شهر ها و شهرهایی بزرگ می بایست حتما وارد لیست های احزاب شود، لیست هایی که بر اساس سلیقه صاحبان ثروت و قدرت بسته می شوند ،در شهرهای کوچک نیز پول حرف اول را می زند و هیچ راه دیگری وجود ندارد.

شايد نمایندگان محترم مجلس دهم از این بند نوشتار ناراحت شوند اما نتیجه این فرایند معیوب نظیر همین مجلس فشل امروزی است که نه در راس امور بلکه در قعر آن است، مجلسی که وقتی بنزین علیرغم مصوبه مجلس سهمیه بندی و گران می شود از آن خبر ندارند و وقتی در آن از وزیری در مورد عملکردش سوال می شود طلبکارانه پاسخ می دهد که وقت ندارم، باید بروم و مجلس را ترک می‌کند، یقینا اگر مجلس کارآمدی در کار بود روز بعد او را بیکار و خانه نشین می‌کردند تا وقت کافی برای فکر کردن به حرف هایش و پاسخگویی داشته باشد.

 از نتیجه‌های دیگر چنین مجلس‌هایی پرخاشگری در سطح جامعه است، زیرا نماینده مجلس وکیل مردم برای استیفای حق آنان از دولت است و وقتی این نماینده ضعیف باشد و حق را استیفا نکند، پرخاشگری و آشوب بیشتر می گردد، این است که ما هر روزه در یک گوشه از کشور می‌بینیم مردم برای گرفتن حقوق خود حنجره پاره می کنند، غافل ازاینکه این حنجره پاره کردن باید خیلی قبل تر باید توسط نماینده آنان در مجلس رخ دهد. نتیجه دیگر کاهش آمار مشارکت در انتخابات است، زیرا وقتی مردم می‌بینند این مجلس ها مشکلات آنها را کم نمی‌کنند دیگر نیازی به حضور مجدد نمی‌بینند.

و شاید نتیجه از همه مهمتر ناامیدی جوانان باشد، حضور و بویژه موفقیت افراد دائم الکاندید ثروتمند و صاحب لابی‌های سیاسی باعث ناامیدی جوانان و مردم شده و آنان را از حضور منصرف می‌کند. به نظر می‌رسد ما در زمینه انتخابات کم کاری کرده ایم، نه تنها ایرادهای موجود را برطرف نکردیم بلکه صرفا به کپی کاری از غرب پرداخته و به همین دلیل دچار نوعی الیگارشی در بین مسولان و نمایندگان شده ایم یعنی طبقه ای از افراد را می‌بینیم که مثلا 20 سال است دائم المسئولیت و نماینده‌اند، شغل دیگری ندارند اگر هم رای نیاورند وزیر یا معاون وزیر می‌شوند تا دوره بعد با قدرت و ثروت بیشتری وارد صحنه شوند، حال چگونه می‌توان اتنظار تغییر داشت و اینکه چهره های جدید با ثروت و قدرت اینها رقابت کنند؟

امروزه برخی و از جمله رئیس‌جمهور محترم دلیل چنین رخدادی را به شورای نگهبان مربوط می‌دانند که با رد صلاحیت‌ها مانع از ورود افراد توانمند می‌شوند، باید گفت که در همه کشورها شورای نگهبان با نام های متفاوتی مثلا دادگاه قانون اساسی وجود دارد و اگرچه شورای نگهبان و همگان بویژه متفکران و اصحاب رسانه به سهم خود مسئول‌اند اما مشکل اصلی این جاست که هیچ ساز وکار قانونی برای حمایت از افراد توانمند وجود ندارد و هیچ عزمی هم برای ایجاد چنین سازوکار حمایتی از جانب دولت‌ها و مجلس‌ها دیده نمی‌شود، از مقصران اصلی این جریان دولت ها و مجلس‌ها هستند زیرا دولت ها معمولا در انتخابات سعی می‌کنند تا به لطایف الحیلی افراد مورد نظر خود به مجلس راه یابند و مجلسی‌ها هم در پی ساخت و پاخت با دولت برای حضور مجدد در مجلس هستند.

امروزه در کشور هر شخص داوطلب نمایندگی برای رسیدن به کرسی مجلس باید از کانال دولت بگذرد، این کار نماینده‌ها و حتی افراد جدید را محافظه کار می‌کند زیرا وقتی برای ثبت نام و گرفتن استعلامات خود باید به قوه مجریه مراجعه کنند دولت می‌تواند نمایندگان و افرادی را که مزاحم قلمداد می‌کند براحتی در این مرحله از گردونه رقابت حذف کند تا افراد سازش‌کارتر با دولت به مجلس راه پیدا کنند و نتیجه این فرآیندهای معیوب مجلس کنونی است زیرا برای دولت‌ها یک مجلس در قعر امور بسیار بهتر از یک مجلس در راس آن است.