غلامحسین رضایی – نقاش
کد خبر: ۸۱۴۱۹۶
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۹ 15 January 2020

(حاج قاسم) ز جهان رفت و، رهش باقی ماند باغبان رفته و (باغ) و (ثمر)ش باقی ماند
نتوان گفت که رفته ز میان مردم معرفت را بدمیده به (روان) مردم
اشک (رهبر) به درآمد به عزای این مرد جمعی از مردم ما شد به فدای این مرد
بنده ای که نفسش وقف خداوندش بود مهربانی و صفا در پی لبخندش بود
مهر این (مرد خدا) را همه در دل داریم (امنیت) را ز همین مرد به منزل داریم
روح این مرد چو (سیمرغ) و بلند پرواز بود شیوه ی زندگی اش (ویژه) و (فرهنگ ساز) بود
روستازاده ای که شهره ی آفاق شده شده (محبوب قلوب) و همه جا (طاق) شده
ساده پوش بود ولی ساده نمی اندیشید کز همین (بینش تیز) توطئه ها برمی چید
ساده زیستی عملا زینت این آدم بود (دین) این مرد و (سیاست) همه جا با هم بود
چون عقابی همه جا زیر پر و بالش بود بوده (رزمنده) و (عرفان) همه احوالش بود
(حاج قاسم) که در ابعاد زیادی سر بود عملا دشمن آمریکای مستکبر بود
(لشکر قاسمیون) از برکات این مرد خدماتش به جهان (خمس و زکات) این مرد
بعد از این لشکری از قاسمیون می بینیم لشکر منتقم از غربِ زبون می بینیم
گرگ گر رحم ببیند بشود وحشی تر عقل گوید شکنید پا و از آن وحشی سر
بشنود آنکه زد آتش به سلیمانی ها بنگرد تکثیر بسیار سلیمانی را
بعد از این روح سلیمانی و، در تعقیبت که به هم ریزد از این پس (نفس) و (ترکیبت)
منتظر باش (صف منتقمان) در راهند هدف حمله ی شان چیست؟ از آن آگاهند
لایق خون شهید (دولت شیطانی) نیست مشکل این است که هموزن سلیمانی نیست
فعلا از (سیلی) ما نوش کند آن (قاتل) تا شناسنامه ی شیطان شود از بن باطل
شده (عین الاسد) (عین الجسد) و آغاز است در دوزخ به روی دشمن ایران باز است
گر شکستند خسان (شیشه ی عطر) ما را شد معطر همه عالم زگلاب زهرا(س)
(حاج قاسم) به فدای شرف و ناموس شد روح ایشان عملا خالق اقیانوس شد
بر سر (دوش وطن) دست به دست می گردید دست و پا داده و سر داده و (افسر) گردید
علم از دست نیفتاده علم تکثیر شد راه (مالک) ز علی ترجمه و تفسیر شد
(مالک) اَر رفت به راهش صف (مختار) آمد بهر خونخواهی مظلوم (علمدار) آمد
ز (ملل) لشکر خونخواه به میدان آید تا بگیرد نفس از پیکر (شیطان) آید
دل (نقاش) به آینده بسی خوشبین است قبله ی راه و نگاه همه فردا، دین است

 

انتهای پیام/*

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار