به گزارش تابناک هرمزگان// دکتر حمید شکری خانقاه در یادداشتی نوشت؛زندگی پر از فرصتهای ارزشمندی است که با استفاده از آنها امکان رشد و ترقی خواهیم داشت. منتها متأسفانه بسیاری از ما از اینکه قدمی رو به جلو برداریم واهمه داریم. وقتی نیازمان به خوراک، پوشاک، و مکانی برای استراحت برطرف شده است، چرا باید خود را به زحمت بیندازیم و برای پیشرفت تلاش کنیم؟ بیشتر مواقع، آنچه ما را از پیشرفت بازمیدارد و اجازه خروج از منطقه امن ذهنی را از ما سلب میکند طرز فکری شبیه به این است، و نه ناآگاهی یا نداشتن دانش و مهارت.
جودیث باردویک (Judith Bardwick) متفکری است که در سال ۱۹۹۱ عبارت منطقه امن و آسایش(comfort zone) را برای بار نخست در کتابش تحت عنوان «خطر در منطقه امن (Danger in the Comfort Zone)» به کار برد. او در این اثر منطقه امن را اینگونه توصیف میکند: منطقه امن به حالتی رفتاری اشاره دارد که طی آن شخص اضطراب و استرسی احساس نمیکند، الگوهای رفتاری محدودی دارد، معمولا تغییر و پیشرفتی در عملکردش مشاهده نمیشود و از پذیرفتن ریسک دوری میکند.
طبق این توصیف، اگر در منطقه امن ذهنی باشیم، انگیزهای برای پیشرفت در کار و زندگی احساس نخواهیم کرد و ترجیحمان بر این است که به انجام کارهای معمولی و روزمره ادامه دهیم و آنچه را که اکنون در اختیار داریم (که البته در این شرایط ذهنی چیز خاصی نیست و فقط امکانات اولیه برای بقا را دربرمیگیرد) با پذیرفتن ریسک به خطر نیندازیم.
البته نخستین تلاشها برای پردهبرداشتن از مفهوم منطقه امن در سالیانی نسبتا دور، در عالم روانشناسی رفتاری صورت گرفت. رابرت یرکیز (Robert Yerkes) و جان دادسون (John Dodson) کسانی بودند که برای بار نخست، در سال ۱۹۰۷، با انجام آزمایشی ارتباط میان اضطراب و عملکرد را آشکار کردند.
این دو در آزمایشی که انجام دادند مشاهده کردند موشهای آزمایشگاهی، با دریافت شوک الکتریکی، با انگیزه بیشتری برای بهپایانبردن مسیر پر پیچوخمی که در آن قرار داده شده بودند تلاش میکردند. در این آزمایش، شدت شوک الکتریکی بهمرور افزایش مییافت. البته موشهای آزمایشگاهی تا حد مشخصی از شدت شوکهای الکتریکی انگیزه میگرفتند. اگر از شدت شوک از حدی فراتر میرفت، بهجای ادامه مسیر خود را مخفی میکردند.
دقیقا مشابه این الگوی رفتاری را در انسان هم مشاهده میکنیم. انسان به محرکی که سبب برانگیختهشدن اضطراب در او میشود یکی از سه واکنش زیر را نشان خواهد داد:
▪️جنگ (رویارویی با چالش)؛
▪️گریز (مخفیشدن/ فرارکردن)؛
▪️بر جای خشکشدن (ناتوانی در نشاندادن واکنش).
●خارج شدن از منطقه امن ذهنی علاوه بر بهبود عملکرد با مزایای متعدد دیگر همراه است. در اینجا، ۴ مورد از مهمترین این مزایا را بهطور مختصر معرفی خواهیم کرد.
۱. خودشکوفایی
آبراهام مازلو (Abraham Maslow)، روانشناس آمریکایی، خودشکوفایی (self-actualization) را اینگونه تعریف میکند: «انسان باید به چیزی تبدیل شود که تواناییاش را دارد.»
https://chat.whatsapp.com/EKNxumBcdv5LVEXCnQ5LQW
۲. رهایی از ذهنیت ثابت و یافتن ذهنیت رشد
کارول دوئِک (Carol Dweck) روانشناسی آمریکایی است که با انجام تحقیقات گسترده به وجود دو سیستم اعتقادی متفاوت پی برد: ذهنیت ثابت (Fixed Mindset) در مقابل ذهنیت رشد (Growth Mindset).
در طرز فکر اول، شکست نشان بیکفایتی است و انتقادها ضربه شدیدی به عزت نفس شخص وارد میکنند. حال آنکه در ذهنیت دوم، شکستها فرصتی برای یادگیریاند. کسی که چنین ذهنیتی دارد هیچ محدودیت و مانعی را سد راه پیشرفت و ترقی خود نمیبیند. او همیشه در تلاش برای بهبود تواناییهایش است. مزیت دیگر خروج از منطقه امن ذهنی پیداکردن ذهنیت رشد و رهایی از ذهنیت ثابت است، که بهسادگی میتواند انسان را گرفتار منطقه امن و دایره راحتی کند.
۳. انعطافپذیری و غیرشکنندگی
نسیم طالب (Nassim Taleb) مقالهنویسی لبنانی ـ آمریکایی است که برای بار نخست سیستمهای غیرشکننده (Antifragile) را معرفی کرد و از آنها سخن به میان آورد. زندگی قابلپیشبینی نیست و هر انسانی، دیر یا زود، طعم تلخیها و مشقتهای آن را خواهد چشید. کسانی که در منطقه امن باشند، حدِمرز آن را گستردهتر و گستردهتر میکنند تا دشواریها و ابهامات زندگی را تاب بیاورند. این ویژگی انعطافپذیری است. نسیم طالب از انعطافپذیری استفاده کرد تا سیستم جدید خود، غیرشکنندگی را معرفی کند. سیستمهای غیرشکننده وقتی در معرض عوامل استرسزا، نابهنجاریها، تصادفات و نظایر اینها قرار میگیرند، بهجای آنکه پس از گذر از مشقت به حالت قبل بازگردند (انعطافپذیری)، پیشرفت میکنند و خود را تقویت میکنند. تکامل، سیستمهای ایمنی جانداران و روان انسان از جمله سیستمهای غیرشکنندهاند. مزیت دیگر خارج شدن از منطقه امن در روانشناسی این است که بهمرور، غیرشکنندگی را جایگزین انعطافپذیری میکند.
به این صورت، انسان از مشقتهای زندگی برای بهترشدن استفاده خواهد کرد.
۴. خودبسندگی
خودبسندگی (Self-Efficacy) مزیت دیگر خروج از منطقه امن ذهنی است. آلبرت باندورا (Albert Bandura) روانشناسی آمریکایی ـ کانادایی بود که برای نخستین بار این اصطلاح را مطرح کرد. بهباور او، کسی که این ویژگی را پیدا کند میتواند کارهای ضروری برای دستیابی به هدفی را که در سر دارد انجام دهد. البته نه اهداف کوتاهمدتی که دستیابی به آنها دشوار است، بلکه اهداف معقول و مشخصی که امکان رسیدن به آنها در بلندمدت وجود دارد. خارج شدن از منطقه امن ذهنی بدون آزمونوخطا ممکن نیست. این آزمونوخطا نیز بالاخره با موفقیتهایی همراه خواهد شد. تجربه این موفقیتها باعث میشود خودبسندگی پیدا کنیم و باور داشته باشیم توانایی رشد و ترقی را خواهیم داشت.
چگونه از منطقه امن خارج شویم؟
۱. انجام متفاوت کارهای هرروزه
۲. بسطدادن مهارتهای شغلی و کاری
۳. امتحانکردن رژیم غذایی متفاوت
۴. بردن فعالیتهای ورزشی به مراحل و سطوح بالاتر
۵. انجام کارهای خلاقانه
۶. بهچالشکشیدن باورها
۷. تمرین صداقت