کارنامه اسماعیل سعادت و بهاءالدین خرمشاهی، کار یک تنِ معمولی نیست؛ فقط میتواند حاصلِ کار و کار و کارِ خود اسماعیل سعادت و بهاءالدین خرمشاهی باشد! دو نامی که بزرگ بودن و بزرگداشتشان نیازمند هیچ عنوان و صفتی نیست.
چند روز قبل، خبر کسالت و سپس سلامتی اسماعیل سعادت منتشر شد و در میان هیاهوی سیاست پیشگان، فقط تعداد معدودی را خوشحال ساخت. دیشب هم خبری منتشر شد که سایت شخصی بهاءالدین خرمشاهی را مجبور کرد از سلامت ایشان خبر دهد و چه خوشتر از این؟
در اهمیت کار خرمشاهی همین قدر گفتن کافی است که پیش از حافظ نامه او هم آثاری در باب حافظ منتشر شده بود؛ اما این خرمشاهی بود که با نوشتن اثری ممتاز به روشمندی، جامعیت و نزدیک به گفتار حافظِ شیرین سخن در این زمینه تراز کار را به جایی شایسته رساند و کار پژوهش در سنت و ادب پارسی را برای دیگران هم دشوار و هم دارای شاخص ساخت. قبل از آن هم با کتابِ ذهن و زبان حافظ، زمینه ی چنین کاری را فراهم کرده بود.
پیش از ترجمه خرمشاهی از کتاب مقدس مسلمانان هم ترجمههای فارسی زیادی از آن منتشر شده بود و هنوز هم میشود که بعضی از آنها بیش از قابلِ قبول است؛ اما اگر کسی میخواهد قدمی فراتر بگذارد نمیتواند بدون تحلیل کار خرمشاهی و آموختنِ از آن و بدون داشتن توشهای بیشتر از او به چنین راهی بزند و محال نیست؛ اما گذشتن از او سخت دشوار مینماید و زمانِ بسیار باید بگذرد تا چنین کسی از راه در رسد.
کار خرمشاهی در این هر دو زمینه یکی هم به تسلط بر دستاوردهای پیشینان و تحلیل و استفاده از آن متمایز شده است.
در شرح هر یک از غزلیات حافظ، خرمشاهی، همه آنچه در آن مورد گفته شده، نظم یافته پیش روی خواننده میگذارد و آنگاه قول ارجح یا سخن خود را طرح و مستدل میکند. علاوه بر این از هر جای این اثر میتوان هر نکته مرتب در هر جای کتاب را به یاری یادآوریهای نویسنده یافت.
آسان یابی مطالب به خواننده جدی کمک میکند، بتواند هم اشعار مشابه را ببیند و هم تفسیر آنها را و بدین طریق درک ژرفتری از شعر حافظ داشته باشد. اساساً آسان ساختنِ کار یافتن مطلب دلخواه یکی از سنتها در ادب فارسی است و برای مثال دیوان شاعران این زبان بر این اساس و هدف تنظیم و تبویب میشده است؛ اما خرمشاهی با استفاده از این دست دستاوردها در دو سنت ایرانی و غربی کاری بیش از تنظیم خام گذشتگان انجام داده است.
ترجمه او از قرآن مجید هم از این قرار است و چیزی فراتر! با این که کسانی با سلیقه متفاوت بر این ترجمه تاختند؛ اما کیست که روش تازه ایشان در این کار را نادیده تواند گرفت و امکانات مختلف آن برای درک و تفسیری جامع تر از این متن را انکار تواند کرد و کیست که مدعی باشد ارائه ترجمه نهایی از این متن ممکن است و نیز این امکان هست اساساً که از این متن ترجمهای ارائه شود که عموم اهل فن بر آن اتفاق کنند.
آنچه این دو اثر خرمشاهی را علاوه بر جامعیت و دقت، خواندنی ساخته، خوشنویسی و در نتیجه خوشخوانی آنهاست. اساسا تعبیر «خوشخوانی» که بر ساخته خود خرمشاهی است، به قاعده، از دغدغه های ایشان بوده است؛ در این سالهای بارورِ تحقیق و تألیف. خوشخوانی نوشتههای او وقتی به انضباط و جامعیت پژوهشی منضم می شود، او را به زرینکوب ـ باستانی پاریزی روزگار ما تبدیل میکند و علاوه بر فضائل علمی و جذابیت ادبی و بازیگوشی هنری او را در ادامه آن نسل کم مانند قرار میدهد. (خرمشاهی در چند مقاله در باب خوشخوانی نکتههای خواندنی گفته است.)
ورود به جزییات کارنامه استاد بهاءالدین خرمشاهی با آن گستره حیرت آور نه در توان این نوشته است و نه نویسندهاش و هدف صرفاً شادباشی بود از سلامتش و امکانی برای درخواست دعا برای سلامت ایشان و استاد اسماعیل سعادت که هر دو بیحاشیه و در حاشیه غوغامداران به کار تثبیت فرهنگ در ایران و گسترش و تعمیق آن میکوشند.
به شیوه خود استاد خرمشاهی این مختصر را به ابیاتی از حافظِ جان جلا میدهیم:
غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تطاول زلفت چه بیقرارانند
نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند