زنی جوان که به‌خاطر انتقام‌جویی از همسایه، کودک سه‌ساله‌ای را کشته بود، از روزهای سرد پشت میله‌های زندان می‌گوید.
کد خبر: ۶۶۸۰۹
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۲۱ 26 July 2015
به‌گزارش تابناک خراسان رضوی به نقل از شهرآرا، عامل این جنایت زن جوانی است که با گذشتن چندین ماه از وقوع جنایت، لحظه‌به‌‌لحظه صحنه جان‌باختن کودک بی‌گناه را در ذهنش مرور می‌کند و نمی‌تواند خودش را از کابوس وحشتناک این قتل فجیع لحظه‌ای دور کند.

وقتی روبه‌رویش می‌نشینم، نگاه بی‌روحش را به دستانش می‌دوزد و چنین شروع می‌کند: روزهای سردی را پشت میله‌های زندان گذرانده‌ام و تنها آرزویم این است که هرچه زودتر محاکمه شوم و به سزای گناهم برسم.

این زن در بیان چگونگی وقوع این جنایت هولناک عنوان می‌کند: سال گذشته همسایه ما با تهمت‌های ناروایی که به من می‌زد، زندگی‌ام را خراب کرده بود. من و شوهرم سر همین مسئله با هم درگیر شده و اختلاف شدیدی پیدا کرده بودیم. این موضوع مرا آزار می‌داد. نمی‌دانستم چه‌کار کنم و هر لحظه به این فکر می‌کردم که تلافی حرف‌های چرت‌و‌پرت را بر سر همسایه در‌بیاورم. در این افکار غرق ‌شده بودم که یک روز ساعت٢ بعدازظهر متوجه شدم پسر همسایه جلوی درِ خانه‌شان مشغول بازی است. جلو رفتم، هیچ‌کس آنجا نبود. ارشیا مرا می‌شناخت. او را به بهانه‌ای به خانه‌ام کشاندم. تمام وجودم پر شده بود از کینه و نفرت. بچه بی‌گناه را خفه کردم. جسدش را داخل کیسه زباله گذاشتم و آن را پس از انتقال به حاشیه شهر داخل چاه انداختم. بعد از این عمل شیطانی تازه فهمیدم چه‌کار کرده‌ام. عذاب وجدان به سراغم آمده بود و چهره بچه بی‌گناه همسایه حتی برای یک لحظه هم از جلوی چشمانم دور نمی‌شد.

کمی مکث می‌کند و می افزاید: کارآگاهان پلیس آگاهی خیلی زودتر از چیزی که فکرش را می‌کردم، به راز این جنایت پی‌بردند. در‌پی اعترافاتم، پلیس جسد ارشیا کوچولو را از عمق چاه بیرون کشید. با اینکه ماه‌ها از وقوع این جنایت می‌گذرد، هنوز هم باورم نمی‌شود من چنین‌کاری کرده باشم. هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم به‌خاطر یک حرف نامربوط و نسنجیده چنین مشکلات غیرقابل جبرانی درست بشود. از کرده خودم پشیمانم؛ اما‌... .

دوباره ساکت می‌شود و زیر‌لب حرف‌هایی را زمزمه می‌کند و قطره‌ای اشک از گوشه چشمانش به پایین سُر می‌خورد و بدون اینکه چیزی بپرسم، می‌گوید: به‌عنوان حرف آخر می‌خواهم بگویم وقتی می‌خواهیم حرفی بزنیم یا کاری انجام بدهیم، اگر یک لحظه در‌مورد عواقب آن فکر کنیم، خیلی از مسائل و مشکلات برایمان درست نمی‌شود. وقتی که زن همسایه می‌خواست پشت‌سرم حرف بزند یا وقتی من احساساتی شدم و تصمیم گرفتم بچه همسایه را به خانه بکشانم، اگر یک لحظه در‌مورد عاقبت کارهایمان فکر می‌کردیم، نه آن تهمت ناروا و مشکلات خانوادگی برایم درست می‌شد و نه این اتفاق شوم دامنم را می‌گرفت.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار