مرور روزنامه‌های دوشنبه ۹ آبان ماه
مصوبات رفاهی مجلس برای معلمان، کارمندان، بازنشستگان و نیرو‌های مسلح، داعش در مسیر افول یا احیا؟ وضعیت مبهم تجهیزات استارلینک در ایران، روزنامه‌نگار کار میدانی نکند چه کند؟ قحط الرجال در فدراسیون فوتبال ایران؟ برنج خارجی سر سفره شمالی، سایپا و ایران خودرو دست در دست هم! و شیوع بیماری آنفلوآنزا در کودکان، از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده است.
کد خبر: ۱۰۷۴۶۹۸
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۶ 31 October 2022

به گزارش «تابناک»؛ روزنامه‌های امروز دوشنبه ۹ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که هشدار آشوب انتخاباتی در امریکا، جام جهانی فوتبال و فرصت‌ها، ایران و انتخابات زودهنگام اسرائیل و اروپا از زمستان سخت عبور کرد؟ در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.

 
 


در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم؛


چرا مخاصمه به جای مفاهمه؟

روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با تیتر چرا مخاصمه به جای مفاهمه؟ نوشت: زبان را خدا برای «مفاهمه» آفریده است. مفاهمه، فقط حرف زدن نیست، ابراز محبت، دلجوئی، اظهار نظر، روشنگری، رفع شبهات، پاسخ به سوال دادن و زمینه را برای ایجاد تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز فراهم کردن هم هست. اینکه در قرآن کریم از نرمش اخلاقی پیامبر اکرم تعریف و تمجید شده برای اینست که آن حضرت با رفتار و گفتار خود، مردم را جذب می‌کرد و دین خدا را به آن‌ها می‌شناساند «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ الله لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَى الله اِنَّ الله یُحِبُّ المُتَوَکِّلین» (بقره ۱۵۹)


این روز‌ها کشور ما در شرایط حساسی قرار دارد که بیش از هر زمان دیگر به زبان به عنوان وسیله مهم مفاهمه احساس نیاز می‌شود. در چنین شرایطی باید از زبان برای ابراز محبت، برای رفع ابهامات و برای عذرخواهی و دلجوئی استفاده شود. این کار را باید مسئولین انجام دهند که قطعاً در عملکردهایشان دچار قصور و تقصیر و خطا شده‌اند و نمی‌توانند خود را مصون از خطا بدانند.
برخلاف این انتظار کاملاً بجا، بسیار دیده و شنیده می‌شود که مسئولان در رده‌های مختلف و در جایگاه‌های گوناگون، از اجرائی گرفته تا تقنینی و سیاسی و فرهنگی، سخنانی می‌گویند که نه‌تن‌ها کمکی به مفاهمه نمی‌کنند بلکه همچون بنزینی که بر آتش ریخته شود بر شعله‌های موجود می‌افزایند. عده‌ای هم سخنانشان را از گلوی قلم‌های پرخاشگرشان بیرون می‌دهند و مرکب قلمشان، کار بنزین را می‌کند. این قبیل زبان‌ها و قلم‌ها برای کشورمان در شرایط کنونی سموم خطرناکی هستند که باید مانع ورودشان به جسم و جان جامعه شد. همین سموم خطرناک سال‌ها توسط صاحبان زبان‌های سرخ و قلم‌های پرخاشگر به روح و روان جامعه ما لطمه‌های سنگینی وارد کردند و متاسفانه هرچه خیرخواهان از مسئولین نظام خواستند مانع این سمپاشی‌ها شوند و صاحبان این قلم‌ها و زبان‌ها را به مسیر اخلاق هدایت کنند، افاقه نکرد و آنان با شتاب تمام بر هرکس و هر چیز که نمی‌پسندیدند تاختند و تا توانستند دشمن تراشیدند. قطعاً بخش مهمی از آفاتی که امروز گریبانگیر جامعه ما شده محصول همین بی‌مهار سخن گفتن‌ها و قلم زدن‌هاست.


آنکس که در شرایط بسیار حساس امروز جامعه، می‌گوید: «مطالبات اغتشاشگران از روی شکم‌های سیر آنهاست» یا آنکس که معترضان را عده‌ای هرزه که دنبال هوسرانی خود هستند معرفی می‌کند و یا آنکس که خواستار چنان برخوردی با آن‌ها می‌شود که دیگر هوس تکرار نکنند، متاسفانه به جای اینکه از زبان و قلم خود برای حل مشکل استفاده کنند، آن‌ها را با شمشیر و نیزه اشتباه گرفته‌اند و مخاصمه را جایگزین مفاهمه کرده‌اند.


در درجه اول به کسی که سخن از شکم‌های سیر می‌گوید باید گفت اینطور نیست که هر معترضی اغتشاشگر باشد. معترضان واقعاً به دلیل اینکه نمی‌توانند شکم‌های خود را سیر کنند به صحنه اعتراض می‌آیند. چرا حساب آن‌ها را از حساب اغتشاشگران جدا نمی‌کنید و همه را با یک چوب می‌رانید؟ البته اعتراضات را به سطح شکم تنزل دادن نیز اهانت به معترضان است.


علاوه بر این، شما لابد شکمتان سیر است که از وضعیت خراب معیشتی مردم خبر ندارید و زبان اعتراضشان را نمی‌فهمید. برای اینکه از واقعیت‌های جامعه مطلع شوید، کافی است به چند نمونه از آمار‌ها توجه کنید. مصرف سالانه گوشت هر ایرانی در سال‌های گذشته ۱۲ کیلوگرم بود که سال گذشته به ۶ کیلوگرم رسید و اکنون کمتر از ۴ کیلوگرم است. گرانی گوشت قرمز موجب شد مردم به گوشت مرغ روی بیاورند که گران شدن مرغ هم باعث شد امسال مصرف سرانه آن ۷ کیلوگرم کم شود. مصرف ماهی و آبزیان در ایران ۱۳ کیلوگرم در سال برای هر نفر بود که اکنون اتحادیه‌ها و فعالان این صنف آن را بیشتر از ۷ کیلوگرم نمی‌دانند. در حالی که سرانه مصرف لبنیات در جهان ۱۵۰ کیلوگرم است، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت گفته این میزان در ایران ۷۰ کیلوگرم است. مصرف سرانه میوه طبق گزارش رئیس اتحادیه بارفروشان، امسال ۴۰ درصد کاهش یافته است. قیمت برنج و تخم مرغ و تره بار هم که همه می‌دانند افزایش یافته و در مجموع بعضی از این اقلام از قدرت خرید قشر ضعیف جامعه خارج شده‌اند.


در چنین شرایطی سخن از «شکم‌های سیر» گفتن و با شمشیر زبان و نیزه قلم بر جسم و روح مردم نواختن آیا کار عاقلانه‌ایست؟! آیا اینکه مسئولان اجرائی بگویند، چون توانستیم مشکلات را حل کنیم، دشمن اغتشاش به راه انداخته، حرف صحیحی است؟! مردم ایران، از قانع‌ترین و محجوب‌ترین مردم جهان هستند. شما اگر مشکلات آن‌ها را حل کنید، خودشان در برابر هر دشمنی و هر اغتشاشگری می‌ایستند. دشمن از ناضایتی‌ها استفاده می‌کند و اهداف خود را پی می‌گیرد. به سخن مردم گوش بدهید، مطالبات برحقشان را بپذیرید و انجام دهید و زبان‌های سرخ و قلم‌های پرخاشگر که به بهانه حمایت از شما بنزین بر روی آتش می‌ریزند را مهار کنید، قطعاً این آتش خاموش خواهد شد.

 

خیانتی با اسم رمز «زمستان سخت اروپا»

محمدجواد پهلوان طی یادداشتی در شماره امروز همدلی با عنوان خیانتی با اسم رمز «زمستان سخت اروپا» نوشت: آنچه از شواهد و قرائن برمی‌آید آن است که مقامات کشورمان حساب ویژه‌ای بر «زمستان سخت» اروپا باز کرده اند. مقامات مذکور تصور می‌کنند مخاصمه شکل گرفته میان روسیه و اروپا موجب آن می‌شود که قاره سبز در تامین انرژی دچار اشکال شود و از این رو مجبور شود دست نیاز به سوی تهران دراز کند. حتی گفته می‌شود دست بالا گرفتن مذاکره کنندگان هسته‌ای در مذاکرات احیای برجام از همین رو بوده، زیرا این تحلیل شده که بهرحال و دیر یا زود اروپایی‌ها برای رفع مشکل انرژی خود هم که شده به آمریکا فشار آورده تا در برابر تهران کوتاه بیاید وارتباطات تحت عنوان احیای توافق هسته‌ای شکل بگیرد.

اما هر چه قدر که جلوتر می‌رویم به نظر می‌رسد محرز می‌شود که مقامات مذکور اشتباه محاسباتی داشته‌اند؛ چرا که اروپایی‌ها بیش از آن‌که به دنبال به دست آوردن دل تهران باشند، عطف به اتفاقات اخیر شمشیر را از رو بسته و حتی دست به تحریم ایران زده‌اند؛ فلذا بسیار بعید می‌رسد در آینده نه‌چندان د‌ور نیز اتفاق خاصی در این زمینه رخ دهد و ورق بازی به نفع ما برگردد.
قصد دارم صرف‌نظر از هر پیش‌بینی دو نکته را در خصوص چرایی اشتباه محاسباتی تئوریسین‌های این تحلیل در این باب عرض کنم؛
اول اینکه روس‌ها نگاهی که به تهران دارند نگاه به یک شریک نیست؛ بلکه مقامات کرملین این تصور غلط را دارند که تهران زیر پرچم روسیه است و برای منافع این کشور حاضر است هر اقدامی را صورت دهد؛ بنابراین نگاه حکم از منظر روس‌ها نگاه یک کارفرما به کارگر است. از همین رو و بر این اساس آیا کرملین خواهد گذاشت از قبل تحریم‌های سنگین این کشور تهران نفعی از آن ببرد؟ هرگز! روس‌ها در این زمینه بسیار حساب‌گر بوده و به انحای مختلف تلاش کرده و می‌کنند تا ایران بازار آن‌ها را نگیرد. آنان در گام نخست با اقدامات خود اجازه احیای برجام را ندادند و حالا هم به نوعی تهران را شریک جنگ اوکراین کرده‌اند تا به طور کل نفعی نصیب ایران نشود. به‌طور نمونه ایران بار‌ها و بار‌ها مشارکت نظامی در جنگ اوکراین را تکذیب کرده و گفته پهپادی به روسیه نداده است، ولی روس‌ها اصرار دارند که چنین نیست و تصاویر مخدوشی به طور مشکوک در حال انتشار است. از واکنش‌های اخیر وزارت خارجه نیز برمی‌آید که اصرار روس‌ها بر مشارکت ایران در جنگ اوکراین هماهنگ شده نیست و تهران از این موضوع راضی نیست.


نکته دومی که می‌خواهم عرض کنم مدل مدیریتی و حکومت‌داری در کشور‌های توسعه‌یافته اروپایی است. بنده عطف به تجربه می‌خواهم عرض کنم در این کشور‌ها نوع کشورداری به شکلی نیست که مشکلات بر روی هم تلنبار شود و مسائل باقی بماند. آنجا بیش از شعارپراکنی، تصمیم‌گیری می‌شود تا مسائل مرتفع گردد. اگر مشکل انرژی وجود دارد بایستی به دنبال راه حل بود. راه حل هم می‌تواند از راه صرفه‌جویی باشد و هم اتخاذ برخی تدابیر برای جایگزین نمودن گاز روسیه. فی‌المثل چند روز پیش خبری خواندم مبنی بر اینکه در آلمان تصمیم گرفته شده مسیر ۲۰ ساله برای رفتن به سمت انرژی پاک را در دو سال طی کند. دولت در این زمینه در حال اهدای وام‌های متناسب به مردم است تا در این زمینه اقدامات لازم را انجام دهند. بنابراین، اینگونه نیست که دولت دستور دهد و چند بخشنامه صادر کند و تمام، بلکه به صورت جدی وعملی پای کار است و براساس ضوابط و قوانین به مردم کمک ملی می‌کند تا دستگاه‌های لازم برای جایگزین کردن منبع انرژی را در خانه‌های خود نصب کنند. می‌خواهم اینگونه نتیجه بگیرم که بایستی مشخص شود این حساب باز کردن آقایان بر «زمستان سخت اروپا» بر اساس چه متر و معیار‌هایی بوده و چقدر این موضوع در عدم احیای برجام نقش داشته است. به نظر می‌رسد ما با خیانتی با اسم رمز «زمستان سخت اروپا» مواجه هستیم!


یادداشت روزنامه جوان درباره مناظره قوچانی در تلویزیون


علی علوی طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: آقای قوچانی، سردبیر روزنامه سازندگی در مناظره تلویزیونی گفته است «آقای روحانی و خاتمی بر خلاف آقای احمدی‌نژاد نجیب بودند و حرمت مراجع را نگه‌داشتند. ویژگی احمدی‌نژاد کلاه گذاشتن بر سر روحانیت بود». درباره آن بخش سلبی صحبتی نداریم. اما درباره آن بخش ایجابی که آن دو رئیس‌جمهور دیگر نجیب بودند، شبهاتی وجود دارد. البته مانند هر بحثی ابتدا باید واژه‌ها را معنا کرد، هرچند اساساً به‌خاطر حمل واژه‌ها بر محمول‌های بی‌شمار، برخی فهم هر نوع کلام و سخنی را غیرممکن می‌دانند و معتقدند هیچ کلمه‌ای در نزد هیچ دو صاحب عقلی، معنای واحد ندارد و نمی‌توان آنچه را در ذهن دیگران می‌گذرد، درک کرد و فهمید و خلاصه ابنای بشر از درک کامل یکدیگر عاجزند.


اما اگر نجابت را با همین مصداقی که آقای قوچانی به آن اشاره کرده است فهم کنیم، باید پرسید چگونه و با چه تسامحی محاسبه کردید که آن دو دیگر آدم‌های نجیبی بودند؟! ابتدا باید دید مراجع محترم به این احترام زبانی و ظاهری آن دو رئیس‌جمهور (که درباره آن هم حرف هست) قائل‌اند و نیاز دارند، یا به بنیان‌های دیگر؟! فرض کنیم دینی که مراجع ما مروج آن هستند، همان دین واقعی و محمدی باشد، آیا آقای روحانی و خاتمی دین‌شان همان دین مراجع است؟! و اگر رفتارشان در دولتداری و حتی زندگی شخصی مغایرت‌هایی با دین مراجع داشته باشد، آیا صرف اینکه در فضای علنی احترام زبانی مراجع را حفظ کرده باشند، از نظر مراجع و آقای قوچانی این نشانه نجابت است؟! اگر احترام مراجع را در ظاهر حفظ کنند، اما احترام و تبعیت از رهبر دینی و قانونی را نه در ظاهر نه در عمل رعایت نکنند، این نامش می‌شود نجابت؟! نجابت در همین ظواهر است یا مفهومی عمیق‌تر دارد؟ نجابت در فرهنگ دینی و عارفانه ما به معنای ترس از هیبت خداوند و نترسیدن از بانگ شیطان است. بانگ شیطان، دنباله‌روان شیطان را می‌ترساند، اما در مؤمنان واقعی بی‌اثر است و این فقط هیبت حضرت باری است که دل مؤمن را به لرزش و ترس و تقوی می‌برد. مؤمن به واسطه نجابت است که بانگ الهی را می‌شنود و پیرو شیطان، فاقد نجابت است، بنابراین دم‌به‌دم از بانگ شیطان می‌هراسد و اصولاً بانگ الهی را هرچند که قوی‌تر از بانگ شیطان است، نمی‌شنود.


آقای روحانی در زمان ریاست‌جمهوری خود حتی احترام قانون اساسی را که به آن قسم خورده بود و باید در سیاست‌های کلی از رهبری نظام تبعیت می‌کرد، نگاه نمی‌داشت. در یک مقطع زمانی بلافاصله بعد از هر سخنرانی رهبری، سخنانی بر زبان می‌آورد که نقیض سخن رهبری یا در تمسخر آن بود (و برای این رفتار خود تذکری هم گرفته بود و خودش ماجرا را بهتر می‌داند) و در بیشتر سخنان شفاهی و سخنرانی‌های مکتوب، از نیش و کنایه و وارونه‌سازی مطالب غافل نبود (و آقای قوچانی دست‌برقضا بهتر از هر کس از مکتوبات سخنرانی ایشان و کلیدواژه‌های سخنرانی‌های شفاهی او مطلع است!). آیا پذیرش مسئولیت دولت در یک حکومت دینی و آنگاه با لباس پیامبر این دین، از حدود قانونی گذشتن و نوعی اپوزیسیون‌بازی درآوردن، نجابت است؟! دروغ‌گفتن به مردم درباره آن صبح جمعه‌کذا نجابت است؟! حواله‌دادن مخالفان به «جهنم» و آن الفاظ معروف ایشان از نشانه‌های نجابت است؟! فقط مراجع باید محترم باشند (آن هم در ظاهر)، مردم و مخالفان احترام ندارند و دروغ و ناسزا با آنان نجیبانه است؟!


درباره آقای خاتمی لااقل در همین موضع «رئیس‌جمهور اپوزیسیون» منقول است که به امثال سعید حجاریان گفته بوده است که «من نمی‌توانم هم رئیس‌جمهور باشم و هم اپوزیسیون!» و به‌نظر می‌رسید در آنجا نگران همین نجابت خویش بوده، اما درباره ایشان نیز به اختصار فقط اشاره می‌کنیم که در جمع دوستان معترف می‌شود که «در ۸۸ تخلف بوده و تقلبی نبوده و من خود رئیس‌جمهور بوده‌ام و می‌دانم که سیستم رأی‌گیری ما اجازه تقلب گسترده نمی‌دهد». اما در مقام یک رئیس‌جمهور سابق، آتش‌بیار معرکه ۸۸ به اسم تقلب می‌شود! این آیا اوج نجابت است و اینجا آقایان هیچ هراسی از هیبت خدایی که دروغگویان و ریاکاران را می‌ترساند، از خود نشان داده‌اند که بتوان گفت نجیب هستند؟!


هیبت خداوند مانند هیبت و بانگ شاهین شکاری است که آن را فقط «کبک نجیب» می‌شنود (هیبت باز است بر کبک نجیب/مثنوی دفتر سوم)، اما مورچگان را از شنیدن آن بهره‌ای نیست و از ترس شاهین به لانه نمی‌روند. استعداد نجابت در تقوای هیبت خداوند است، نه ترسیدن از بانگ شیطان‌های زمانه و همراه‌شدن با آنان.


بانگ دیوان، گله‌بان اشقیاست/ بانگ سلطان، پاسبان اولیاست


شاید دقیق‌تر آن است که خاتمی و روحانی اگر در کابینه وزیر زن نداشتند، برای نجابت و احترام به مراجع نبود بلکه، چون درافتادن با برخی ستون‌های دین را درسر داشتند، در این ظواهر خود را با مراجع محترم درگیر نکردند. خوب است در این‌باره از خود مراجع پرسش شود که داستان احترام به مراجع را درباره کدام رئیس‌جمهور حال و گذشته، واقعی‌تر می‌دانند و این حفظ ظاهر و سرکوب باطن دین، چقدر برای آنان نشانه نجابت عامل و عاملان است.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار