پروفسور کردوانی میگوید: اولین مسأله درباره آب این است که اصلا چه شد که به این روز افتادیم؟ در گذشته شرایط آبی ما خوب بود؛ کشاورزی میکردیم و سپس قناتها را درست کردیم تا از آن برای آب کشاورزی استفاده کنیم، اما سه اختراع این شرایط را تغییر داد.
«خبرآنلاین» مینویسد: بیآبی دو دههای میشود که گریبان ایران را گرفته؛ هرچند که برخی معتقدند ایران اکنون در دوره آبسالی است و تنها خشکسالی کشاورزی برای کشور بحرانی شده است. اما نشانههای بسیاری وجود داد که از وضعیت بحرانی منابع آبی ایران حکایت میکند. این مسأله دلایل متفاوتی دارد که عمدتاً انسانی است؛ دستاندازی به منابع آبی و خاکی و مدیریت آب، به بحران فعلی منجر شده است؛ دستاندازیهایی که البته هنوز هم ادامه دارد. همه این بحرانها موجب شده که هشدارهایی برای پایان آب و غیرقابل زندگی شدن ایران داده میشود.
برای بررسی وضعیت آب ایران و رسیدن به راهکارهایی برای جبران خسارتها، میزبان پروفسور پرویز کردوانی، جغرافیدان و پدر کویرشناسی ایران و چهره ماندگار در کافه خبر بودیم. او از سه علت اصلی بحران آب در ایران گفت که در ادامه میخوانید.
دکتر کردوانی در ابتدا بگویید که ما چقدر آب داریم؟
ما حتی آمار دقیقی از میزان آبی که داریم هم نداریم، همه حدس است. برای آب باید سه ایستگاه باران سنجی درست شود اما این کار را ما نکردیم. میزان آب سطحیمان را هم نمیدانیم چقدر است چه برسد به آب زیر زمینی، اعداد ارقام که میدهند را باور نکنید، غلط است. هرکسی عدد و ارقام میگوید دروغ است؛ اما من الان دارم میگویم وضع آب خیلی بد است.
اما برای حل این بحران آب باید چه کاری انجام دهیم؟
اولین مسأله درباره آب این است که اصلا چه شد که به این روز افتادیم؟ در گذشته شرایط آبی ما خوب بود؛ کشاورزی می کردیم و سپس قنات ها را درست کردیم تا از آن برای آب کشاورزی استفاده کنیم. برای به دست آوردن آب شرب هم در همین شهر تهران با مشک در نزدیک قنات ها آب پر می کردیم و یا با گالون برای ما آب می آوردند. به همین دلیل نمی توانستیم آب زیادی مصرف کنیم. رودها هم در آن زمان بدون هیچ مانعی مسیر خود را می رفتند، مثلا در هنگامی که انسان نبود مقداری از زاینده رود تبخیر میشد، باقی آن هم به تالاب گاوخونی میریخت. با گذشت زمان انسان هم که به دنیا آمد، از اندکی از آب های این رودها برای کشاورزی، شستشو و ... استفاده میکرد. پس در قدیم دو منبع مهم آب داشتیم یکی آب زیر زمینی که طریق قناتها از آن استفاده میکردیم و دیگری رودها که آنها را هیچ مدیریتی نمیکردیم و حتی گاهی سیل میآمد.
پس چه چیزی باعث شد که انقدر منابع آبی ما کاهش پیدا کند؟
این میزان استفاده از آب برای انسان کافی نبود، انسان که اشرف مخلوقات است به دنبال راهی بود که به شکلی آب بیشتری به دست بیاورد، ما خیلی افراط کردیم. پس سه چیز اختراع کردیم تا هر چقدر می توانیم آب استفاده کنیم؛ در ابتدا به دنبال آب های زیرزمینی رفتیم، آن زمان برای استفاده از آب های زیرزمینی قنات حفر کرده بودیم اما این برای انسان کافی نبود و چاه را اختراع کرد. آرام آرام مرکز شهرهای مختلف ایران به آلبوم حفر چاهها تبدیل شدند و با تابلو از چاهها تبلیغ می کردند. تبلیغهایی که در آن نوشته شده بود؛ در تابستان قناتها هرز میرود، هر جایی نمیتوان قنات ساخت، باید هزینه زیادی برای قنات داد و ... مثلا زمانی در روستاها اسب و الاغ بود و سپس یکی مثل من با خودوریی به روستا رفت و وقتی اهالی روستا فهمیدند که من دو ساعت از تهران تا روستا آمدهام رفتند خودرو خریدند و دیگر الان اسب و الاغی نیست. درباره قناتها همینطور مردم قدم به قدم شروع کردن به چاه ساختند.
این چاهها به شکلی باعث اتمام آب میشوند؟
وقتی چاهها را ساختند متوجه شدند که آبها تمام میشود؛ به همین دلیل گفتند که چاههای عمیق و نیمهعمیق بسازیم. این چاههای نیمهعمیق و عمیق بود که کشور ما را بیچاره کرد. به چاههایی که تا ۲۵ متر عمق دارند می گویند چاه سطحی، چاههایی که ۲۵ تا ۵۰ متر عمق دارند نیمه عمیق و به چاههایی هم که بیش از ۵۰ متر عمق دارند چاه عمیق می گویند، در ایران اکنون غمق برخی از چاهها به ۶۰۰ متر هم می رسد؛ همین شد که آب تمام شد. برای مثال در جیب من خوراکی وجود دارد اگر کمی دست شما وارد جیب من شود همه این خوراکی ها تمام نمیشود اما اگر دست شما تا انتها برود همه خوراکی تمام میشود.
زدن چاهها چه پیامدی دارد؟
در زمانی که حفر چاهها در ایران زیاد شده بود، آقای غفوریفرد که وزیر نیرو بود به رهبر نامه ای نوشت که اگر روند حفر چاهها ادامه داشته باشد آب تمام میشود. رهبر هم گفتند که آب برای مردم است، نباید آن را غارت کنند و چاه فقط با مجوز وزارت نیرو باید زده شود. اما روند چاه ساختن ادامه پیدا کرد و برای جلوگیری از آن اولین اقدامی که انجام شد تبدیل دشتها به دو قسمت بود؛ دشتهای ممنوعه و دشتهای محدود. دشتهای ممنوع یعنی دشتهایی که دیگر نمیتوان در آن چاه زد. حال در آن زمان که کشاورزی شغل مردم بود وقتی در برخی از دشتها چاه ساختن ممنوع بود کشاورزی توسعه پیدا نمی کرد، و این باعث شده اکنون سه چهارم دشتهای ما خشک شوند. یک اشتباه بزرگ دیگر هم که انجام دادند این بود که این دشت ها فقط برای کشاورزی ممنوع شدند از اینجا شرایط خراب شد.
مثلا دشت کرج و ورامین برای چاه زدن ممنوع هستند و اگر چاه بزنید به زندان می روید. اما شورای شهر شش حلقه چاه میزند و وزارت نیرو، چاه غیر مجاز شورای شهر را به مجاز تبدیل میکند. مثلا روستای محمدآباد تا دیروز روستا بود و اجازه حفر چاه در آن وجود نداشت ولی الان که تبدیل به شهر شده بهراحتی در آن چاه میسازند. اتفاق دیگری که با ساخت چاه ه رخ داد، خشک شدن قنات ها بود؛ ساخت چاهها بسیاری از قنات ها را خشک کرد و در آینده هم اگر قناتی باشد حتما خشک میشود مگر جاهایی که دشت هستند و شیب دارند.
به جای قناتهای خشک شده هم چاههای جدیدی ساختند و این چاههای جدید هم باعث شد قنات های دیگری خشک شوند. سومین پیامد ساخت قنات ها، پیشروی آب شور بود. مثلا در ساری آنقدر چاه ساختند که دیگر آب از دریا وارد چاهها شد و در واقع آب شور پیشروی کرد، با پیشروی آب شور دیگر نتوانستیم از آب چاهها به عنوان آب خوراکی استفاده کنیم. در کشاورزی هم برخی گیاهان با آب شور رشد نمیکند. آب شور همچنین منجر به ساخت کویر یا نمکزار جدید میشود، مثل دریاچه ارومیه.
چهارمین پیامد از طریق چاههای آرتزین ایجاد میشود، یعنی اینکه یک چاه منجر میشود خود آب به بالا برود و این آبیاری را تحت فشار قرار می دهد. مثلا در روستایی در نزدیکی جیرفت چاهی زدن که به آرتزین تبدیل شده است.
نشست زمین هم از عواقب زدن چاه است؟
بله، یکی دیگر از پیامدهای چاهها هم نشست زمین است، چاهها حفر کردند و زمین نشست کرد. اکنون زمین نشست کرده و چالههای بزرگی در حال حفر است و اشتباه می کنند که می گویند بزرگترین چاله در تهران بوجود آمده است؛ تهران هر سال ۳۶ سانتی متر نشست میکند و بزرگترین نشست در منطقهای به نام کبودرآهنگ است. نشست کردن زمین هم مشکلاتی مثل شکستن لولههای گاز و ریختن ساختمانها در پی دارد. مثلا در دشت ورامین دکلها کج شدهاند چون زمین نشست پیدا کرده، از سویی در کرمان پلها شکسته شده در جادهها از میبد به اردکن کمر جادهها شکستهاند.
به همین دلیل درباره قطار سریعالسیر تهران مشهد الان هشدار میدهم که به این دلیل که دشت تهران، ورامین، مشهد، شمنان، سبزوار، شاهرود و نیشابور نشست پیدا کردهاند امکان دارد سرعت سریع قطار سریعالسیر منجر شود که کمر راه آهن هم بشکند. چاه همچنین باعث پیشروی بیابانها میشوند، یک گیاه در دشت از آبهای زیرزمینی در عمق ۳۰ متری استفاده میکردند الان این عمق به ۶۰۰ متر رسیده پس گیاه خشک میشود و بیابان ایجاد میشود. این چاهها باعث خشک شدن تالابها هم میشود، مثلا دریاچه پریشان؛ چاه آب دریاچه را خود کشید و دریاچه خشک شد. حتی چاهها رود ها را هم خشک کرد برای مثال زایندهرود. چاهها همچنین باعث از بین رفتن کویرها هم شود که کویرهایی که فواید زیادی دارد.
کویر چه فرایندی میتواند داشته باشد؟
من در این رابطه ۵ سال پیش نظریهای دادم که سازمان ملل لوحی هم به من در این رابطه داد. کویر یعنی نمکزار یعنی جایی که تمرکز نمک باعث میشود گیاههای رشد نکنند چیزی که من در نظریه جدیدم گفتم این است در کویرها انواع املاح وجود دارد و من این املاح را دستهبندی کردم: مثلا مواد شوینده، شیشه سازیو و سولفات سادیوم برای کویر هستند. دسته دیگری کویرهای باروت هستند که میتوان از آن میتوان باروت گرفت، خود این کویرها هم بهترین کود دارند. کویرهای چرب هم داریم که جاذبه الرطوبه است و در برخی از داروها هم از آن استفاده میشود. اما ۲۵ سال دیگر همه این کویرها از بین میروند عامل این هم چاهها هستند.
چاهها چگونه کویرها را از بین می برند؟
کویرها از آب زیرزمینی درست میشوند، آب ها در تابستانها تبخیر میشوند و منجر به ایجاد نمک در کویرها میشوند. اما دیگر این اتفاق نمیافتد به این علت که چاههای زیادی درست کرده اند.
آیا کسی در آن زمان از پیامدهای چاه گفته بود؟
در آن زمان نگفتند که اگر از چاه استفاده میکند از آبیاری بارانی یا قطرهای استفاده کنید، البته آبیاری قطرهای هم مشکلاتی دارد. جهرم با آبیاری قطرهای از بین رفت به این دلیل که مدیریت در آب نبود. در گذشته تکنولوژی را برای مصرف آب (چاه) به ما دادند اما نگفتند که این آب چاهها تمام میشود، شور میشود باید از آبیاری قطرهای یا بارانی استفاده کنید. مثل خودروها که یک زمانی بسیار خوب بودند اما چون نگفتند افراط نکنید، الان بزرگترین آلودهکننده هوا، خودروها شدهاند، یک مدت شما از خودرو لذت میبردید اما الان همه از خودروها متنفرند. بعد از انقلاب گفتند که کشاورزی را برای خودکفا شدن توسعه بدهید و شروع کردن به کشاورزی و این چاهها را زیاد کرد. حال تازه دارند میگویند که آبیاری را کم کنیم.
شما گفتید سه چیز اختراع کردیم که باعث استفاده از آب شد، دومین اختراع چه بود؟
سد ها دومین اختراع ما بود، در گذشتهها رودها جریان زیادی داشتند و منجر به مرگ افراد زیادی می شد و آب را برای استفاده هم نمی شد کنترل کرد. بعد از دیدن این مشکلات سد ها را ساخته شد: اولین کاری که سدها می کنند مدیریت آب است زیرا ما آبی که جاری است را که نمی توانیم کنترل کنیم. با ساختن سدها توانستیم آبها را ذخیره کنیم اما مرحله بعد از که مدیریت سد بود را متاسفانه ما درست انجام ندادیم. پشت سر سد نباید بد حرف بزنیم سد بسیار خوب است. مثلا الان میگویند سد زاینده رود را ساختند باتلاق گاوخونی خشک شد اما سد باتلاق گاوخونی را خشک نکرد اتفاقا این سد میتوانست باتلاق گاوخونی را آبدارتر کند. الان باید در ۴ منطقه سد بزنیم؛ هم در مازندران و گیلان است، این دو استان بدترین آب را دارند، ۹۰ درصد مردم مازندران از آب زیرزمینی استفاده میکنند زیرا آلوده است.
مدیریت درست سد به چه شکلی است و ما چه کاری انجام دادیم؟
وقتی سد را ساختند باید میزانی از آب را به باتلاق ها اختصاص می دادند، میزانی دیگر را برای کشاورزی و مابقی را برای آب صنعت و آب شرب. یعنی اگر سهم دریاچهها و باتلاقها را بعد از ساخت سد باز میکردند و سهم کشاورزی هم می دادند، آب باقی مانده هم برای شهر و هم برای صنعت کافی بود. اما قانون دیگری تصویب کردند که در ابتدا آب سدها باید به شهرها اختصاص داده شود، دوم صنعت و اگر آبی باقی ماند برای کشاورزی. در این قانون آبی به تالاب ها و باتلاق ها هم حتی اختصاص داده نشد. آن زمان می گفتند اگر آب به دریاچه ارومیه یا باتلاق گاوخونی می رسد تلف میشود. اما الان نظرشان تغییر کرده و حتی سازمان محیط زیست میگوید که باتلاق و تالاب باید اولویت اول آب سدها باشند. بهطور خلاصه اینکه ابتدا چاهها را ساختند و سپس سدها را و نام هر دو را هم عامل توسعه گذاشتند. اما در مدیریت سدها اشتباه کردند و آب سدها را به شهرها اختصاص دادند. مثلا در اصفهان آب زاینده رود را به اصفهان، کاشان و ... دادند و این را اصلا به کشاورزی هم اختصاص ندادند؛ فقط از این آب برای شهر و صنعت استفاده کردند. در یزد هم این اتفاق افتاده است؛ اکنون هر ۵ سال یک بار جمعیت را حساب میکنند اما در یزد هر ۵ ماه این کار را انجام می دهند، اکنون بیش از ۹۰ درصد روستاهای یزد خالی شدهاند زیرا فقط آب به شهرها اختصاص داده شد. در همین رابطه چندی پیش مجلهای در مصاحبهای از من پرسید که نظر من درباره انتقال آب چیست و من هم گفتم هر استانی را میخواهید نابود کنید به آن استان آب بدهید.
چرا این اتفاق میافتد؟
برای اینکه وقتی آبی را به شهر میدهیم نمیگوییم آب کجا را به این شهر می دهیم؛ مثلا کارون زمانی کانل کشتیرانی بوده است اما الان در آن سبزی میکارند، ارتش و سپاه در آن رژه میروند و شهرداری اهواز همه زبالهها را در آنجا میریزد. از سویی شهرها هم فکر کنند باز هم به آنها آب داده میشود به همین دلیل کارواش و فضای سبز درست کردند و حال آب بیشتری میخواهند و این مسأله آب را درست کردند. به طور کلی با آب دادن به استانها نیاز آنها برطرف نشد زیرا تصور کردن آب بیشتری به آنها داده میشود و مناطقی هم که از آن آب گرفته شد مانند خوزستان نابود شدند.
از سومین اختراع هم بگویید.
سد و چاه عامل تمدن بودند و سومی هم نماد تمدن است؛ شیر و شیلنگ. در گذشته میخواستیم آب بیاوریم با الاغ و کوزه آب میآوردیم. اگر یک کودک آب خود را میریخت مادر او، تنبیهاش میکرد زیرا نمیتوانست دوباره آب بیاورد. پس از آن دوران، شیر و شیلنگ ساخته شد و به نماد تمدن تبدیل شدند، وقتی شیر و شیلنگ را در ایران آوردند دیگر از جارو استفاده نشد، کارواشها از آب زیادی استفاده کردند و ... نگفتند که باید به اندازه استفاده کنیم از شیر و شیلنگ، به مقدار زیاد در حمام و آشپزخانه از آب استفاده کردیم و این شد که ما به این روز افتادیم. هر مقدار چاه بود ساختند و هنوز هم دارند میسازند، سدهای زیادی هم زدیم از شیلنگ استفاده کردیم و این شد که به اینجا رسیدیم.
«خبرآنلاین» مینویسد: بیآبی دو دههای میشود که گریبان ایران را گرفته؛ هرچند که برخی معتقدند ایران اکنون در دوره آبسالی است و تنها خشکسالی کشاورزی برای کشور بحرانی شده است. اما نشانههای بسیاری وجود داد که از وضعیت بحرانی منابع آبی ایران حکایت میکند. این مسأله دلایل متفاوتی دارد که عمدتاً انسانی است؛ دستاندازی به منابع آبی و خاکی و مدیریت آب، به بحران فعلی منجر شده است؛ دستاندازیهایی که البته هنوز هم ادامه دارد. همه این بحرانها موجب شده که هشدارهایی برای پایان آب و غیرقابل زندگی شدن ایران داده میشود.برای بررسی وضعیت آب ایران و رسیدن به راهکارهایی برای جبران خسارتها، میزبان پروفسور پرویز کردوانی، جغرافیدان و پدر کویرشناسی ایران و چهره ماندگار در کافه خبر بودیم. او از سه علت اصلی بحران آب در ایران گفت که در ادامه میخوانید.
دکتر کردوانی در ابتدا بگویید که ما چقدر آب داریم؟
ما حتی آمار دقیقی از میزان آبی که داریم هم نداریم، همه حدس است. برای آب باید سه ایستگاه باران سنجی درست شود اما این کار را ما نکردیم. میزان آب سطحیمان را هم نمیدانیم چقدر است چه برسد به آب زیر زمینی، اعداد ارقام که میدهند را باور نکنید، غلط است. هرکسی عدد و ارقام میگوید دروغ است؛ اما من الان دارم میگویم وضع آب خیلی بد است.
اما برای حل این بحران آب باید چه کاری انجام دهیم؟
اولین مسأله درباره آب این است که اصلا چه شد که به این روز افتادیم؟ در گذشته شرایط آبی ما خوب بود؛ کشاورزی می کردیم و سپس قنات ها را درست کردیم تا از آن برای آب کشاورزی استفاده کنیم. برای به دست آوردن آب شرب هم در همین شهر تهران با مشک در نزدیک قنات ها آب پر می کردیم و یا با گالون برای ما آب می آوردند. به همین دلیل نمی توانستیم آب زیادی مصرف کنیم. رودها هم در آن زمان بدون هیچ مانعی مسیر خود را می رفتند، مثلا در هنگامی که انسان نبود مقداری از زاینده رود تبخیر میشد، باقی آن هم به تالاب گاوخونی میریخت. با گذشت زمان انسان هم که به دنیا آمد، از اندکی از آب های این رودها برای کشاورزی، شستشو و ... استفاده میکرد. پس در قدیم دو منبع مهم آب داشتیم یکی آب زیر زمینی که طریق قناتها از آن استفاده میکردیم و دیگری رودها که آنها را هیچ مدیریتی نمیکردیم و حتی گاهی سیل میآمد.
پس چه چیزی باعث شد که انقدر منابع آبی ما کاهش پیدا کند؟
این میزان استفاده از آب برای انسان کافی نبود، انسان که اشرف مخلوقات است به دنبال راهی بود که به شکلی آب بیشتری به دست بیاورد، ما خیلی افراط کردیم. پس سه چیز اختراع کردیم تا هر چقدر می توانیم آب استفاده کنیم؛ در ابتدا به دنبال آب های زیرزمینی رفتیم، آن زمان برای استفاده از آب های زیرزمینی قنات حفر کرده بودیم اما این برای انسان کافی نبود و چاه را اختراع کرد. آرام آرام مرکز شهرهای مختلف ایران به آلبوم حفر چاهها تبدیل شدند و با تابلو از چاهها تبلیغ می کردند. تبلیغهایی که در آن نوشته شده بود؛ در تابستان قناتها هرز میرود، هر جایی نمیتوان قنات ساخت، باید هزینه زیادی برای قنات داد و ... مثلا زمانی در روستاها اسب و الاغ بود و سپس یکی مثل من با خودوریی به روستا رفت و وقتی اهالی روستا فهمیدند که من دو ساعت از تهران تا روستا آمدهام رفتند خودرو خریدند و دیگر الان اسب و الاغی نیست. درباره قناتها همینطور مردم قدم به قدم شروع کردن به چاه ساختند.
این چاهها به شکلی باعث اتمام آب میشوند؟
وقتی چاهها را ساختند متوجه شدند که آبها تمام میشود؛ به همین دلیل گفتند که چاههای عمیق و نیمهعمیق بسازیم. این چاههای نیمهعمیق و عمیق بود که کشور ما را بیچاره کرد. به چاههایی که تا ۲۵ متر عمق دارند می گویند چاه سطحی، چاههایی که ۲۵ تا ۵۰ متر عمق دارند نیمه عمیق و به چاههایی هم که بیش از ۵۰ متر عمق دارند چاه عمیق می گویند، در ایران اکنون غمق برخی از چاهها به ۶۰۰ متر هم می رسد؛ همین شد که آب تمام شد. برای مثال در جیب من خوراکی وجود دارد اگر کمی دست شما وارد جیب من شود همه این خوراکی ها تمام نمیشود اما اگر دست شما تا انتها برود همه خوراکی تمام میشود.
زدن چاهها چه پیامدی دارد؟
در زمانی که حفر چاهها در ایران زیاد شده بود، آقای غفوریفرد که وزیر نیرو بود به رهبر نامه ای نوشت که اگر روند حفر چاهها ادامه داشته باشد آب تمام میشود. رهبر هم گفتند که آب برای مردم است، نباید آن را غارت کنند و چاه فقط با مجوز وزارت نیرو باید زده شود. اما روند چاه ساختن ادامه پیدا کرد و برای جلوگیری از آن اولین اقدامی که انجام شد تبدیل دشتها به دو قسمت بود؛ دشتهای ممنوعه و دشتهای محدود. دشتهای ممنوع یعنی دشتهایی که دیگر نمیتوان در آن چاه زد. حال در آن زمان که کشاورزی شغل مردم بود وقتی در برخی از دشتها چاه ساختن ممنوع بود کشاورزی توسعه پیدا نمی کرد، و این باعث شده اکنون سه چهارم دشتهای ما خشک شوند. یک اشتباه بزرگ دیگر هم که انجام دادند این بود که این دشت ها فقط برای کشاورزی ممنوع شدند از اینجا شرایط خراب شد.
مثلا دشت کرج و ورامین برای چاه زدن ممنوع هستند و اگر چاه بزنید به زندان می روید. اما شورای شهر شش حلقه چاه میزند و وزارت نیرو، چاه غیر مجاز شورای شهر را به مجاز تبدیل میکند. مثلا روستای محمدآباد تا دیروز روستا بود و اجازه حفر چاه در آن وجود نداشت ولی الان که تبدیل به شهر شده بهراحتی در آن چاه میسازند. اتفاق دیگری که با ساخت چاه ه رخ داد، خشک شدن قنات ها بود؛ ساخت چاهها بسیاری از قنات ها را خشک کرد و در آینده هم اگر قناتی باشد حتما خشک میشود مگر جاهایی که دشت هستند و شیب دارند.
به جای قناتهای خشک شده هم چاههای جدیدی ساختند و این چاههای جدید هم باعث شد قنات های دیگری خشک شوند. سومین پیامد ساخت قنات ها، پیشروی آب شور بود. مثلا در ساری آنقدر چاه ساختند که دیگر آب از دریا وارد چاهها شد و در واقع آب شور پیشروی کرد، با پیشروی آب شور دیگر نتوانستیم از آب چاهها به عنوان آب خوراکی استفاده کنیم. در کشاورزی هم برخی گیاهان با آب شور رشد نمیکند. آب شور همچنین منجر به ساخت کویر یا نمکزار جدید میشود، مثل دریاچه ارومیه.
چهارمین پیامد از طریق چاههای آرتزین ایجاد میشود، یعنی اینکه یک چاه منجر میشود خود آب به بالا برود و این آبیاری را تحت فشار قرار می دهد. مثلا در روستایی در نزدیکی جیرفت چاهی زدن که به آرتزین تبدیل شده است.
نشست زمین هم از عواقب زدن چاه است؟
بله، یکی دیگر از پیامدهای چاهها هم نشست زمین است، چاهها حفر کردند و زمین نشست کرد. اکنون زمین نشست کرده و چالههای بزرگی در حال حفر است و اشتباه می کنند که می گویند بزرگترین چاله در تهران بوجود آمده است؛ تهران هر سال ۳۶ سانتی متر نشست میکند و بزرگترین نشست در منطقهای به نام کبودرآهنگ است. نشست کردن زمین هم مشکلاتی مثل شکستن لولههای گاز و ریختن ساختمانها در پی دارد. مثلا در دشت ورامین دکلها کج شدهاند چون زمین نشست پیدا کرده، از سویی در کرمان پلها شکسته شده در جادهها از میبد به اردکن کمر جادهها شکستهاند.
به همین دلیل درباره قطار سریعالسیر تهران مشهد الان هشدار میدهم که به این دلیل که دشت تهران، ورامین، مشهد، شمنان، سبزوار، شاهرود و نیشابور نشست پیدا کردهاند امکان دارد سرعت سریع قطار سریعالسیر منجر شود که کمر راه آهن هم بشکند. چاه همچنین باعث پیشروی بیابانها میشوند، یک گیاه در دشت از آبهای زیرزمینی در عمق ۳۰ متری استفاده میکردند الان این عمق به ۶۰۰ متر رسیده پس گیاه خشک میشود و بیابان ایجاد میشود. این چاهها باعث خشک شدن تالابها هم میشود، مثلا دریاچه پریشان؛ چاه آب دریاچه را خود کشید و دریاچه خشک شد. حتی چاهها رود ها را هم خشک کرد برای مثال زایندهرود. چاهها همچنین باعث از بین رفتن کویرها هم شود که کویرهایی که فواید زیادی دارد.
کویر چه فرایندی میتواند داشته باشد؟
من در این رابطه ۵ سال پیش نظریهای دادم که سازمان ملل لوحی هم به من در این رابطه داد. کویر یعنی نمکزار یعنی جایی که تمرکز نمک باعث میشود گیاههای رشد نکنند چیزی که من در نظریه جدیدم گفتم این است در کویرها انواع املاح وجود دارد و من این املاح را دستهبندی کردم: مثلا مواد شوینده، شیشه سازیو و سولفات سادیوم برای کویر هستند. دسته دیگری کویرهای باروت هستند که میتوان از آن میتوان باروت گرفت، خود این کویرها هم بهترین کود دارند. کویرهای چرب هم داریم که جاذبه الرطوبه است و در برخی از داروها هم از آن استفاده میشود. اما ۲۵ سال دیگر همه این کویرها از بین میروند عامل این هم چاهها هستند.
چاهها چگونه کویرها را از بین می برند؟
کویرها از آب زیرزمینی درست میشوند، آب ها در تابستانها تبخیر میشوند و منجر به ایجاد نمک در کویرها میشوند. اما دیگر این اتفاق نمیافتد به این علت که چاههای زیادی درست کرده اند.
آیا کسی در آن زمان از پیامدهای چاه گفته بود؟
در آن زمان نگفتند که اگر از چاه استفاده میکند از آبیاری بارانی یا قطرهای استفاده کنید، البته آبیاری قطرهای هم مشکلاتی دارد. جهرم با آبیاری قطرهای از بین رفت به این دلیل که مدیریت در آب نبود. در گذشته تکنولوژی را برای مصرف آب (چاه) به ما دادند اما نگفتند که این آب چاهها تمام میشود، شور میشود باید از آبیاری قطرهای یا بارانی استفاده کنید. مثل خودروها که یک زمانی بسیار خوب بودند اما چون نگفتند افراط نکنید، الان بزرگترین آلودهکننده هوا، خودروها شدهاند، یک مدت شما از خودرو لذت میبردید اما الان همه از خودروها متنفرند. بعد از انقلاب گفتند که کشاورزی را برای خودکفا شدن توسعه بدهید و شروع کردن به کشاورزی و این چاهها را زیاد کرد. حال تازه دارند میگویند که آبیاری را کم کنیم.
شما گفتید سه چیز اختراع کردیم که باعث استفاده از آب شد، دومین اختراع چه بود؟
سد ها دومین اختراع ما بود، در گذشتهها رودها جریان زیادی داشتند و منجر به مرگ افراد زیادی می شد و آب را برای استفاده هم نمی شد کنترل کرد. بعد از دیدن این مشکلات سد ها را ساخته شد: اولین کاری که سدها می کنند مدیریت آب است زیرا ما آبی که جاری است را که نمی توانیم کنترل کنیم. با ساختن سدها توانستیم آبها را ذخیره کنیم اما مرحله بعد از که مدیریت سد بود را متاسفانه ما درست انجام ندادیم. پشت سر سد نباید بد حرف بزنیم سد بسیار خوب است. مثلا الان میگویند سد زاینده رود را ساختند باتلاق گاوخونی خشک شد اما سد باتلاق گاوخونی را خشک نکرد اتفاقا این سد میتوانست باتلاق گاوخونی را آبدارتر کند. الان باید در ۴ منطقه سد بزنیم؛ هم در مازندران و گیلان است، این دو استان بدترین آب را دارند، ۹۰ درصد مردم مازندران از آب زیرزمینی استفاده میکنند زیرا آلوده است.
مدیریت درست سد به چه شکلی است و ما چه کاری انجام دادیم؟
وقتی سد را ساختند باید میزانی از آب را به باتلاق ها اختصاص می دادند، میزانی دیگر را برای کشاورزی و مابقی را برای آب صنعت و آب شرب. یعنی اگر سهم دریاچهها و باتلاقها را بعد از ساخت سد باز میکردند و سهم کشاورزی هم می دادند، آب باقی مانده هم برای شهر و هم برای صنعت کافی بود. اما قانون دیگری تصویب کردند که در ابتدا آب سدها باید به شهرها اختصاص داده شود، دوم صنعت و اگر آبی باقی ماند برای کشاورزی. در این قانون آبی به تالاب ها و باتلاق ها هم حتی اختصاص داده نشد. آن زمان می گفتند اگر آب به دریاچه ارومیه یا باتلاق گاوخونی می رسد تلف میشود. اما الان نظرشان تغییر کرده و حتی سازمان محیط زیست میگوید که باتلاق و تالاب باید اولویت اول آب سدها باشند. بهطور خلاصه اینکه ابتدا چاهها را ساختند و سپس سدها را و نام هر دو را هم عامل توسعه گذاشتند. اما در مدیریت سدها اشتباه کردند و آب سدها را به شهرها اختصاص دادند. مثلا در اصفهان آب زاینده رود را به اصفهان، کاشان و ... دادند و این را اصلا به کشاورزی هم اختصاص ندادند؛ فقط از این آب برای شهر و صنعت استفاده کردند. در یزد هم این اتفاق افتاده است؛ اکنون هر ۵ سال یک بار جمعیت را حساب میکنند اما در یزد هر ۵ ماه این کار را انجام می دهند، اکنون بیش از ۹۰ درصد روستاهای یزد خالی شدهاند زیرا فقط آب به شهرها اختصاص داده شد. در همین رابطه چندی پیش مجلهای در مصاحبهای از من پرسید که نظر من درباره انتقال آب چیست و من هم گفتم هر استانی را میخواهید نابود کنید به آن استان آب بدهید.
چرا این اتفاق میافتد؟
برای اینکه وقتی آبی را به شهر میدهیم نمیگوییم آب کجا را به این شهر می دهیم؛ مثلا کارون زمانی کانل کشتیرانی بوده است اما الان در آن سبزی میکارند، ارتش و سپاه در آن رژه میروند و شهرداری اهواز همه زبالهها را در آنجا میریزد. از سویی شهرها هم فکر کنند باز هم به آنها آب داده میشود به همین دلیل کارواش و فضای سبز درست کردند و حال آب بیشتری میخواهند و این مسأله آب را درست کردند. به طور کلی با آب دادن به استانها نیاز آنها برطرف نشد زیرا تصور کردن آب بیشتری به آنها داده میشود و مناطقی هم که از آن آب گرفته شد مانند خوزستان نابود شدند.
از سومین اختراع هم بگویید.
سد و چاه عامل تمدن بودند و سومی هم نماد تمدن است؛ شیر و شیلنگ. در گذشته میخواستیم آب بیاوریم با الاغ و کوزه آب میآوردیم. اگر یک کودک آب خود را میریخت مادر او، تنبیهاش میکرد زیرا نمیتوانست دوباره آب بیاورد. پس از آن دوران، شیر و شیلنگ ساخته شد و به نماد تمدن تبدیل شدند، وقتی شیر و شیلنگ را در ایران آوردند دیگر از جارو استفاده نشد، کارواشها از آب زیادی استفاده کردند و ... نگفتند که باید به اندازه استفاده کنیم از شیر و شیلنگ، به مقدار زیاد در حمام و آشپزخانه از آب استفاده کردیم و این شد که ما به این روز افتادیم. هر مقدار چاه بود ساختند و هنوز هم دارند میسازند، سدهای زیادی هم زدیم از شیلنگ استفاده کردیم و این شد که به اینجا رسیدیم.