نشست مجازی سوگواری در تنهایی با هدف تحلیل پیامدهای ارتباطی، جامعه شناختی و روانشناختی کرونا به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به صورت مجازی برگزار شد.
به گزارش
تابناک همدان، در این نشست که با دبیری منصور ساعی، استادیار پژوهشگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دکتر مهدی محسنیانراد استاد دانشگاه امام صادق، نعمتالله فاضلی استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و روحالله شهابی استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد هر کدام از اساتید به تحلیل مسأله سوگواری در تنهایی از زاویه دید دانش خود پرداختند.
دکتر محسنیان راد در ابتدای این نشست مجازی گفت: در طول تاریخ بشر هیچ واژهای به اندازه کرونا همه گیر نشد و وارد همه زبانها نشد. کرونا به تمام زبانها با یک واژه مشترک وارد شد و به نظرم پر استعمالترین واژه در طول تاریخ بشر بوده است.
استاد دانشگاه امام صادق با اشاره به موضوع انسان و ارتباط با خود گفت: به نظرم با توجه به فراگیری و پیشروی کرونا در جهان و ایران، شرایطی برای همگان پیش آمده که وارد لایه پیچیده بسیار ناشناختهای به نام «ارتباط درون فردی» یا به زبان عامیانه «ارتباط با خود از نوع رنج آور» شده ایم.
محسنیان راد با بیان اینکه، سوگواری نوعی ابراز اندوه عمیق برای کسی است که یک جایگاه ویژهای از نوع جهت گیری مثبت به متوفی دارد، گفت: این اندوه عمیق در هنگام فوت نزدیکان، امری طبیعی است. زمانی که فرد در اندوه عمیق فرو میرود تا زمانی که به آرامش و وضعیت عادی برگردد، زمان بر است. واژه چهلم یا چهل روز قطعا در طول تاریخ و از درون تجربیات گذشتگان در انسان معاصر درست شده است و مقطع مناسبی است تا فرد به حالت طبیعی خود برگردد.
او بیان کرد: شواهد علمی نشان میدهد که طولانی شدن دوره اندوه و سوگواری اگر که در تنهایی بگذرد، بیشتر رنج آور خواهد شد. امروزه در همه جوامع کرونازده، افرادی که به دلایل غیرکرونایی هم فوت میکنند از تمام مواهب سوگواری جمعی در فضای واقعی محروم میشوند و در تنهایی سوگواری میکنند. یک نکته بسیار مهم این است که این اندوه عمیق سوگوار با اجرای هنجارهای خاصی همراه است که در فرهنگهای مختلف متفاوت است. در تقریبا ۹۰ درصد جوامع پوشیدن لباس سیاه یکی از این نمادهای ارتباطی مرتبط با سوگواری است. میدانیم در بندرعباس سوگواری همراه با حرکتها و رفتارهای خاص است. یا مثلا در هند طبق تجربهای که داشتم شاهد تدفین مادری بودم که همه اقوام به آرامی شاهد سوزاندن جسد بودند و کسی عکس العمل پر جنب و جوشی نداشتند. اینها مجموعهای از کنشها و به کارگیری نشانههای ارتباطی است.
از دیدگاه دکتر محسنیان راد، سوگواری هم بروز درونی و هم بروز بیرونی دارد که همه آنها دربرگیرندۀ مجموعهای از کنشها است. او توضیح داد: از نحوه ایستادن نزدیکان متوفی در مجلس ترحیم به ترتیب جایگاه و میزان قرابت با متوفی، نوع رفتاری که انجام میدهند. اینها مجموعهای از نشانههای ارتباطی هستند که از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر فرق میکنند. این هنجارها و رفتارها در دورهای از زمان رخ میدهند. خارج از دیگر هنجار محسوب نمیشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به دو گونه سوگواری در دوران کرونا گفت: یکی تجربه اندوه عمیق همراه با کمک دیگران با برگزاری هنجارهای سوگواری و دیگری، تجربه اندوه عمیق بدون کمک دیگران. مثلا در مذهب شیعه وقتی کسی، صدای صدا لا اله الا الله را هنگام تشریع میّتی میشنود و میبیند، میت را همراهی میکند و به تشیع میت میپیوندد و اطرافیان متوفی در آن لحظات احساس میکنند که تنها نیستند. اما در نوع دوم یعنی تجربه اندوه عمیق بدون کمک دیگران در اجرای هنجارهای سوگواری، اصلا هنجارها به هم میریزد و زمینه و امکان اجرا وجود ندارد.
محسنیان راد درباره عوامل تاثیر گذار در کنشهای ارتباطی افراد هنگام سوگواری توضیح داد: سه عامل مهم تعیین میکند که کنش ارتباطی سوگواران در چه درجهای قرار دارد. یکی جایگاه سوگوار در هرم وابستگی فرد از دست رفته است. در نظر بگیرید که در نوک هرم نزدیکترین درجه وابستگی فرد به متوفی مثل فرزندان و همسر تا پایینترین درجه وابستگی به متوفی نظیر کسانی که مغازه را تعطیل کرده و ایستاده اند تا تشییع آغاز بشود، قرار دارند. پس جایگاه سوگوار در هرم وابستگی متوفی یک عامل مهم در کنشهای ارتباطی او است. عامل دوم این است که سوگوار چه وزنی به اطلاعات مربوط به مرگ فرد از دست رفته میدهد و عامل سوم، درجه انتظارات دریافت آن اطلاعات (خبر مرگ عزیزان) است. فرد چه میزان انتظار دریافت خبر یک مرگ ناگهانی را دارد.
استاد ارتباطات دانشگاه امام صادق افزود: کسانی که در نوک هرم وابستگی قرار دارند به طور نسبی، بالاترین وزن اطلاعاتی را به خبر درگذشت متوفی میدهند. این موضوع را لیتل جان این طور تحلیل میکند که ما به هنگام مواجهه با هر اطلاعاتی وزن مشخصی به آن میدهیم که تابع عوامل مشخصی است؛ که حاصل همه آن عوامل درجه اهمیتی است که آن اطلاعات برای ما دارد. در مورد اطلاعات دریافتی از رسانهها نیز این دیدگاه مطرح است که هر قدر وزن تعیین شده بیشتر باشد، میزان توجه و اثرپذیری از آن بیشتر است. اما عامل مهم درجه انتظار دریافت اطلاعات است. مترقبه یا غیرمترقبه بودن اطلاعات اینجا نقش دارد. مثلا درجه بالای انتظار دریافت اطلاعات در کنار وزن بالای اطلاعات، بروز اندوه کمتری به دنبال دارد تا درجه پایین انتظار اطلاعات و وزن متوسط اطلاعات. در همان حال درجه پایین انتظار دریافت اطلاعات و وزن بالای اطلاعات اندوه بیشتری را به دنبال دارد.
او تصریح کرد: در سوگ در تنهایی بیشترین فشار را بر دارندگان پایینترین درجه انتظار دریافت اطلاعات و بالاترین وزن اطلاعات وارد میکند. در کرونا دقیقا از لحظهای که از بیماری نزدیکان تان باخبر میشوید تا انتهای بیماری، تنها ۱۴ روز طول میکشد. این چهارده رو، در مقایسه با بیماری که مدتها است که درگیری بیماری مزمن قلبی و دیابت و سرطان دارد، دوره غیرمترقبهای است. یعنی ظرف ۱۴ روز این درجهها از صفر به ۱۰۰ تبدیل میشود، دو هفتهای که در آغاز به دلیل نامشخص بودن آن در چهارده روز فشار مضاعفی را برای افراد در نوک هرم ایجاد میکند و وقتی به مرگ منجر میشود، سوگوار با یک فرسایش عمومی جسمی و روحی وارد مرحله سوگواری میشود. چون هیچگونه اطلاعاتی در مورد اینکه این مسیر درمان جواب میدهد یا نه، ندارد؛ و بیش از همیشه به کارهای مناسکی پرکنش متقابل و پرهنجار واقعی نه مجازی احتیاج دارد.
او در ادامه به کارکردهای سوگواری جمعی پرهنجار واقعی و رابطه اش با ارتباطات دورن فردی پرداخت و گفت: ارتباطات درون فردی، وسیعترین لایه ارتباطی ما است و ارتباط رسانهای پایین حجم ارتباطات انسان را به طور طبیعی در بر میگیرد. ارتباط با خود دو گونه است که یکی یک ارتباط محاورهای و صامت به صورت گفتگوی درونی است و دیگری مکالمهای شنیدنی و بیرونی که به خود فرد ارجاع داده میشود و فرد با خودش حرف میزند که شاید دیگران هم آن را بشنوند که در حال گفتگو با خود است. ارتباط با خود هم میتواند آگاهانه و عامدانه انجام بشود و هم ناخودآگاه.
محسنیان راد توضیح داد: ارتباط با خود هنوز یکی از پیچیدهترین و ناشناختهترین سطوح ارتباط برای ارتباط شناسان است که با تفکر متفاوت است و ظهور بیرونی ندارد و یا کمتر دارد و لذا از جبرهای هنجارهای اجتماعی برای ارتباط کاملا رها است. چون رها از قیود ارتباط اجتماعی است، اجازه بیشترین ادراک و تفسیر انتخابی از موضوع را به فرد (سوگوار) میدهد. درک پدیده مرگ و تفسیر ماهیت مرگ به دلیل جاودانگی این سوال مهم و به طور عملی بی جوابی همه انسانهای در طول تاریخ از همه موضوعات برای ارتباط به ویژه ارتباط با خود دشوارتر است. به نظرم «رنجی» که ادراک و تفسیر انتخابی در سوگواران مرگهای کرونایی ایجاد میکند، علاوه بر اینکه متاثر از عوامل درجه وابستگی فرد متوفی، درجه انتظارات دریافت اطلاعات و وزن اطلاعات است، به میزان زیادی به هویت و شخصیت فرد هم بستگی دارد. مثلا بیشتر کسانی که تقدیرگرا و آخرت باور هستند به هنگام مواجهه با مرگ عزیزان شان در موضع ترکیب درجه انتظار پایین دریافت اطلاعات و وزن بالای اطلاعات و درجه وابستگی بالای فرد، در مدیریت رنج و اندوه خود تواناتر هستند و این با ویژگی ادارک انتخابی و تفسیر انتخابی از مرگ انجام میشود. ادارک و تفسیر انتخابی یعنی اینکه فرد کوشش میکند بر اساس چارچوبهای مرجع خاص خود و آنچه میشنود و میبیند و در ارتباط با خود هر آنچه دریافت میکند را با باورهایش سازگار کند.
محسنیان راد معتقد است مهمترین کارکرد سوگواری جمعی پرهنجار واقعی به زبان ساده این است که حواس شما را پرت میکند تا فرد به وادی ارتباط باخود پررنج نیفتد. زیرا فرد سوگوار در حالت تنهایی اندوه عمیقی را در ارتباط با خود متوجه میشود که بسیار رنج آور است.
این استاد دانشگاه در ادامه به تاثیرات حضور افراد در کنار فرد بازمانده اشاره کرد و گفت: طبق تحقیقات انجام شده زمانیکه فرد دچار سوگ از دست دادن عزیزی میشود، همراهی دیگران در فرستادن پیامهای از جنس همدردی با بازمانده تنها ۳ درصد میتواند تسکین بخش برای بازمانده باشد و بقیه ۹۷ درصد به حضور افراد در کنار بازمانده برمی گردد. این نوع حضور به معنای تنها نگذاشتن و بیشتر گوش دادن همدلانه است و همه اینها در واژه به نام «خدمت حضور» معنا پیدا میکند. مهمترین ویژگی خدمت حضور میتواند همین مسأله باشد که اجازه ندهد فرد به ارتباط با خود برود و گوش دادن همدلانه راهکاری برای نجات برای نرفتن فرد برای ارتباط با خود است.
او ادامه داد: در چند دهه گذشته در متون درسی ارتباطات، فصلی به نام گوش دادن نبود و بیشتر بر صحبت کردن و گفتگو تاکید میشد، در حالیکه الان چندین سال است که فصولی به نام گوش دادن به دروس اضافه شده است. گوش دادن همدلانه در سوگواریها به شدت تاکید شده است.
محسنیان راد در ادامه به کارکرد گوش دادن همدلانه اشاره کرد و بیان کرد: این نوع گوش دادن باعث میشود تا نوعی تخلیه در فرد بازمانده صورت بگیرد. به نوعی نگرانی هایش تخلیه میشود در نتیجه این تخلیه، نوعی آرامش برای فرد ایجاد میشود. کارکرد دوم این است که برای ذهن افراد بازمانده موضوع شفاف میشود و راهکارهایی برایش نمایان میشود. در اینجا باید به این نکته اشاره کنم که ارتباط با خود با تفکر متفاوت است. تفکر برای حل مسأله است و هر اندیشمندی هر محصولی دارای تفکر است. سومین کارکرد گوش دادن همدلانه این است که ممکن است خود فرد بازمانده به راهکارهایی دست پیدا میکند. به طور کلی فرد به یک آرامش بیشتری میرسد و این دوره را با راحتی بیشتری طی میکند.
به گزارش شفقنا رسانه، در ادامه این نشست دکتر نعمت الله فاضلی در ابتدای صحبتهای خود با تحلیل چرایی مسأله شدن سوگواری در تنهایی توضیح داد: منظورم از مسأله شدن سوگواری در تنهایی این است که مرگ از همان لحظه تولد انسان، متولد میشود و از همان لحظه، ماتم و غم از دست دادن انسان در دل آدمیان مینشیند و همین باعث شد تا فرهنگ به عنوان مجموعهای از معناها و راهبردها و الگوهایی که ما انسانها آنها را برای رویارویی برای زندگی شکل میدهیم، مرگ در کانون این فرهنگ قرار بگیرد و مجموعهای از راهبردها و مدلهای فرهنگی و طرحوارههای شناختی برای معناپذیر کردن مرگ به وجود میآ ید که میتوانیم به آنها «آیینهای مرگ» بگوییم.
او ادامه داد: آیینهای مرگ دربرگیرنده مراسمهای تشییع و تدفین تا آیینهای تسکین بخشیدن به انسانهاست. در واقع مجموعهای از آیین ها، فرهنگ جامعی در تمام جوامع تشکل داده است. شاهدیم از همان زمان انسانهای تکامل گرا، همگی درگیر این آیینهای مرگ بودند و هستند. برای علوم اجتماعی و جامعه شناسی همواره این مسائل از موضوعات قابل توجه بوده است. چون این آیینها دریچهای برای شناخت جامعه و انسان هستند.
این استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، با اشاره به اینکه مرگ در نوع خود یکی از بزرگترین معماها برای پژوهشگران علوم اجتماعی است، بیان کرد: در همه فرهنگها و اقوام، مسأله آیینهای مرگ اهمیت دارد و همین باعث شده تا انسان شناسان در همه کشورها بر روی شناخت این مقوله متمرکز شوند. هر فرهنگ و تاریخ و جامعهای شیوه خاصی از برساخت شدن مرگ و معنای مرگ را تجربه میکند. در کشور ما مرگ به شیوه خاصی برساخته شده است. پیش از اسلام به یک شکل بوده، بعد از اسلام شکل دیگر. در دوره معاصر تا الان ما با یک «گسست معنا» در مرگ روبرو بوده ایم. این گسست بیشتر تاریخی بوده است. یعنی یک شکلی از تغییر در معنای هویت مرگ در زندگی ایرانی آشکار شده است.
به گزارش شفقنا رسانه، فاضلی با توضیح درباره این گسست معنا در خصوص مرگ گفت: محققان درباره این تغییر در حوزه مرگ توضیحاتی داده اند. خانم هاجر قربانی پژوهشگر مردم شناسی، سال گذشته کتابی را منتشر کرد که اولین کتابی است که مساله مرگ را از جنبههای گوناگون و از دیدگاه نویسندگان اجتماعی و فرهنگی شرح داده است و مسأله شدن آیینهای مرگ را هم توضیح داده اند.
او تشریح کرد: مسأله شدن آیینهای مرگ به این دلیل است که باعث تغییرات عمیقی در نحوه برگزاری سوگواری و آیینها و معنای مرگ شده است. مرگ از معنای امری طبیعی زیستی یا یک تقدیر ابدی بیرون آمده و از معناهای تاریخی که یا در پرتو الهیاتی یا در چشم انداز طبیعی بود، خارج شده و مرگ تبدیل به امری شده که میتوان آن را کنترل کرد و میتوان آن را دستکاری کرد و میتوان برداشتهای متکثر و متنوع از آن داشت.
این انسان شناس با نگاهی اجتماعی به تغییر معنای مرگ در زندگی ایرانیان بیان کرد: فرآیندهایی که در چند دهه اخیر در ایران به وجود آمده، مرگ، سوگ و ماتم را دستکاری کرده و با فرآیندهای متعدد پزشکی، بوروکراتیک شدن مسأله مرگ، مداخلههای گسترده ایدیولوژیکی و سیاسی مرگ و درآمیختن مرگ با شهرنشینی و تکنولوژی و درآمیختن مرگ با سازمان مدرن زندگی اجتماعی همه این موارد مذکور به طور طبیعی آیینهای مرگ را دستخوش تغییر کرده است. به این معنا که هر چقدر جامعه، فرآیندهای معاصر شدن خود را بیشتر تجربه میکند، (فرآیندهایی مثل رسانهای شدن، بروکراتیک شدن، شهری شدن، جهانی شدن و….) مسأله مرگ، سوگ و ماتم و رویارویی بشر با آن نیز دستخوش تغییرات جدی شده است.
فاضلی معتقد است احساس ماتم و اندوه و آیینی که برای ابراز اندوه به کار میگیریم، برگرفته از برساختهای جمعی فرهنگی و تاریخی هستند. او توضیح داد: در حال حاضر اگر چه فرد در خلوت و تنهایی خود آنها را تجربه میکند، اما رمزگان عاطفی و احساسی که ماتم و معنای آن را شکل میدهد، بخش عظیمی از آن به برساختهای جمعی فرهنگی و رسانهای و اجتماعی است که باید از آن زاویه به آن نگاه کرد.
این استاد دانشگاه با اشاره به تغییرات در مفهوم مرگ و ارتباط آن با شهرنشینی گفت: با توسعه شهری و شهرهای مدرن مثل تبریز و تهران و…. ما شاهد اولین مواجه با مفهوم مرگ شهری شده هستیم. چون از همینجا آرامستانها هویت جدیدی در فضای شهری پیدا میکنند. تا اینکه به دورانی میرسیم که آرامستانها از شهرها خارج و به حاشیه شهرها میروند. سمبل همه اینها بهشت زهرای تهران هست. اتفاقی که در دوره قاجار و دور بعد یعنی دوره پهلوی شکل گرفت و بعداً گسترش پیدا کرد. آرامستانها به عنوان یک فضای تاریخی جمعی جدیدی از معنای مرگ است. مرگ را از درون امامزادهها و محلها بیرون آورد و به حاشیه شهر راند.
او توضیح داد: بوروکراتیک شدن مقوله مرگ به این معنا است که با تولد آدمها و فوت آنها و ثبت این موارد در شناسنامه افراد، به نوعی تبدیل به بخشی از آمار دموگرافیک جامعه میشود و نوعی کنترل نظارت اجتماعی و سازمانی جدیدی برای مرگ است تا تحولاتی که با پیدایش رسانهها و مطبوعات و رادیو و تلویزیون به وجود آمد که مقوله بازنمایی مرگ شکل دیگری به خود گرفت.
فاضلی به عرفی شدن مسأله مرگ برای افراد میپردازد و گفت: نکته مهم دیگر، عرفی شدن مسأله مرگ در جامعه است. به معنای درگیر شدن همه مردم ایران با ارزشهای دنیوی و فهم دنیوی از مقوله مرگ و زندگی است و به نوعی عقلانی شدن مواجه ما با مقوله مرگ است که با فرایند پزشکی شدن بدن و سلامتی این موضوع را بسیار برجستهتر میکند.
او ادامه داد: یعنی میزان باورهای عمیق آدمیان با اینکه مرگ واقعا چه معنایی دارد، معنای خود را از دست میدهد و این مفهوم سستتر میشود و در نتیجه به لحاظ معنایی، تلقیهای بدیهی به وجود میآید که البته در این مورد جامعه ما همدست و همگن نیست. به مقداری که باورهای الهی و متافیزیکی درباره مرگ تغییر میکرد، مسأله تجاری و مسلکی شدن آیینهای مرگ نیز بیشتر میشود.
فاضلی درباره نوع سوگواری افراد در تنهایی ناشی از مرگهای کرونایی چنین تحلیل کرد: اگر همه این موارد را کنار یکدیگر بگذاریم، به نکته مهمی میرسیم که آقای دکتر محسنیان از آن تحت عنوان ارتباط با خود یاد کردند. به نظرم در دوران کرونا، آن ارتباط با خود، تنها شدنش بیشتر شد. چون در واقعیت روز به روز جامعه، آیینهای بیرونی را مصرفی، تجاری و وجوه مادی مرگ را پررنگ میکرد. اما وجوه درونی و معنایی درباره مرگ نحیفتر و کمرنگتر شد و اغلب ما این باور و تجربه زیسته را داشتیم. مثلا شاهد برگزاری مراسمها با آداب و آیینهای فراوانی، چون مراسمهای پررنگ و لعابتر و سنگهای گران قیمتتر در دهههای اخیر بودیم و همه اینها نشانهای بود برای اینکه بدانیم تغییر مفهوم مرگ و سوگواری معنای خود را از سالها پیش شروع کرده بود.
او ادامه داد: سوگواری در تنهایی در یک فرایندی اتفاق افتاد که سالها پیش رخ داد و آنچه کرونا برای ما رویت پذیر کرد، یک تنهایی بود که در واقعیت جامعه کمابیش رخ داده بود. کاری که کرونا کرد سوگ را کم کرد. به نوعی قید سوگواری را زد.
به گزارش شفقنا رسانه، روح الله شهابی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هم در ابتدای صحبتهای خود توضیح داد: در ادبیات روانشناسی هنوز به اندازه کافی پژوهش درباره سوگواری ناشی از پاندمی کرونا انجام نشده است و این مسئله، صحبت بر پایه پژوهش درباره این پاندمی را سخت میکند. با این حال گفته میشود به ازای هر مرگ ۹ نفر سوگوار میشوند. البته با توجه به ویژگیهای جامعه ما این عدد احتمالاً بیشتر است. به عبارتی در یک سال گذشته چند میلیون از هموطنانمان دچار سوگی شده اند که با سوگ ناشی از کرونا اشتراکهای زیادی دارد.
او گفت: مجموعه عواملی دست به دست هم میدهند تا هموطنان ما آمادگی ابتلا به سوگ پاتولوژیک یا پیچیده را داشته باشند. اول؛ مشخصههای پروماتیک مرگ ناشی از پاندمی کرونا است. دکتر محسنیان اشاره کردند که مرگ ناشی از کرونا خیلی ناگهانی و غیرمنتظره اتفاق میافتد، علاوه بر آن بیمار در شرایط انزوا و تنهایی کامل است و فرصت خداحافظی با آشنایان و نزدیکانش را ندارد. شواهد پژوهشی نشان میدهد بستگان و نزدیکان افرادی که در آی سی یو فوت میکنند، ۲ الی ۳ برابر بیشتر از مرگهای دیگر احتمال ابتلا به سوگ پاتولوژیک را دارند، افراد در یک ضعف بدنی شدید فوت میکنند، دارای علائمی، چون زجر تنفسی هستند، علاوه بر آن بازماندگان اجازه در آغوش کشیدن یکدیگر را ندارند و…. مجموعه این عوامل یک وجه پروماتیک به مرگ ناشی از کرونا میدهد و باعث میشود ضربه روحی شدیدی به بازماندگان وارد شود.
این استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی علاوه بر وجه پروماتیک، نحوه به تصویر کشیدن مرگ ناشی از کرونا در رسانهها را بر روی سوگواری تاثیرگذار خواند و گفت: در پژوهشی اخبار مربوط به مرگهای ناشی از کرونا در ۷ روزنامه پرمخاطب انگلیسی تحلیل محتوا شده بودند و نشان داد که رسانهها در آن دوره برای مرگ ناشی از کرونا از توصیفاتی مثل احساسات گرایی، مدیریت نامطمئن، استیصال و… استفاده میکنند. در عین حال از کادر درمان و فوت شدگان کادر درمان به شایستگی یاد میکنند. نکته مهم این مطالعه، احساسات گرایی است که از مرگ در روایت رسانهای وجود داشته است. باید توجه داشته باشیم که اگر احساسات گرایی متعادل نباشد ممکن است به حساسیت زدایی منجر شود. کاهش حساسیت نسبت به مرگ و میر، به کم شدن حمایت اجتماعی برای بازماندگان میانجامد که بر روی سوگ، اثر منفی دارد.
شهابی با اشاره به مفهوم سازی یا گفتمان سوگ در جامعه گفت: به نظر میآید در دوره پاندمی کرونا، ساخت مفهوم سوگ در جامعه ما از حوزه عمومی و مرتبط با آیینها و سنتها به سمت پزشکی شدن پیش رفته است. به عبارتی به نظر میرسد به موازات کم شدن سهم جامعه در سوگ، افراد برای تسکین سوگشان به دنبال دارو درمانی و روان درمانی باشند که احتمالا نتوانند آن را برطرف کنند و یک تجربه عدم موفقیت و عدم توانایی در حل سوگ به تجاربشان اضافه شود.
او به آسیب دیدن ماهیت اجتماعی سوگ در دوره پاندمی کرونا اشاره کرد و گفت: سوگواری اساسا یک ماهیت اجتماعی دارد و در محیطی که افراد بتوانند یکدیگر را حمایت و تقویت کنند، بهتر سازگار میشود. با این حال ماهیت اجتماعی سوگ در دوره پاندمی کرونا به شدت آسیب دیده است. اساساً تشییع جنازه آیین یا رسمی برای جلب حمایت دیگران از فرد داغ دیده بوده است و مراسم هفتم و چهلم به این حمایت تداوم میبخشید، ولی تغییر آیینهای سوگواری در دوران کرونا مانع از شکل گیری این حمایت و تداوم آن شد.
شهابی ادامه داد: در ماههای اول شیوع کرونا، افراد تمایلی برای صحبت کردن درباره مرگ عزیزانشان نداشتند. یعنی بازماندگان و افرادی که برای حل سوگشان نیازمند ارتباط و صحبت با دیگران بودند، به دلیل ترس ناشی از انگ، درباره شرایط مرگ نزدیکانشان سکوت کرده بودند.
او به ویژگیهای فردی سوگواران و تاثیر آن بر میزان حل شدن طبیعی یک سوگ پیچیده اشاره کرد و گفت: ویژگی هایی، چون توانایی افراد در سازگاری با مشکلاتشان، دلبستگیهایی که در دوران کودکی وجود داشته، سوگها و جداییهای گذشته، وسواس، اضطراب و افسردگیهای گذشته، سلامتی جسمانی ضعیف فرد، کیفیت رابطه فرد با متوفی و… از جمله عوامل فردی هستند که میتواند در حل شدن طبیعی یک سوگ پیچیده موثر باشند.
شهابی گفت: مرگهای قابل پیشگیری مورد دیگری است که میتواند در حل شدن طبیعی یک سوگ پیچیده موثر باشند. به عنوان مثال فردی که کرونا را به مادر یا پدرش منتقل کرده و منجر به فوتشان شده، سوگ عمیق و پیچیدهای را میگذراند. مرگ پدر یا مادر برای او مرگ قابل پیشگیری تفسیر میشود.
او تصمیمات اتخاذ شده مرتبط با سلامت عمومی را از دیگر عواملی خواند که روند مواجهه با سوگ را بدتر میکند و گفت: به عنوان مثال منع برگزاری مراسمات، الزام به تشییع در ساعت مشخص و با حضور تعداد مشخصی از افراد و… ممکن است منجر به خشم و عصبانیت در افراد بازمانده شود و متعاقباً روند مواجهه با سوگ را بدتر کند.
شهابی پیشنهاد داد: برای اینکه سوگ پیچیده در جامعه شیوع پیدا نکند و واکنش طبیعی اتفاق بیفتد، باید از راههای مختلف به توسعه روابط اجتماعی در اطراف سوگواران کمک کنند، مسئله سوگ به عنوان بخشی از برنامههای نظام سلامت به رسمیت شناخته شود و از بازماندگان حمایت اجتماعی شود.
منبع: شفقنا رسانه